ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

اسلايدر

ساعت فلش مذهبي قرآن آنلاين

تقویم

فالطالع بينيفال روزانه
فالطالع بينيفال روزانه

حديث تصادفي

$
ایثارگران ونک

کربلا از زمان و مکان بیرون است و اگر تو می‌خواهی که به کربلا برسی باید از خود و بستگی‌هایش، از سنگینی‌ها و ماندن‌ها گذر کنی. حب حسبن علیه السلام، در دلی که خودپرست است، بیدار نمی‌شود.
سلام بر آنانی که بر خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم؛از نفس افتادندتاما از نفس نیفتیم؛ رفتند تا مابمانیم؛ شیرمردان ولایتمداری که ثابت کردند که اهل کوفه نبودندونیستند ونگذاشتند رهبرومقتدایشان در عین تنهائی ؛تنها بماند واکنون باز ماندگان آن قافله سراپا عشق با هزاران زخم گوش بفرمان ولی ومقتدایشان ؛ جان برکف آماده اند تا طومار نامردمان ونااهلان زمان را برهم بپیچند.اللهم عجل لولیک الفرج.
پيوندها

ابزار آپلود

آخرين نظرات
چهارشنبه, ۵ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۵۴ ب.ظ

مناجات نامه شهدا(2)

 

 مناجات در وصیت نامه شهدا(2)

21- -شهید عباس میرزایی تولد به سال 1344:

«الهی دل من از بهر تو در کار است و گرنه مرا با دل چه کار است. آخر چراغ مرده چه مقدار است. الهی اگر طاعت بر ندارم، جز تو کسی را ندارم. الهی، دل تمنای تو دارد...... .»

22- -شهید مرتضی شاه محمدی محل تولد تهران، محل شهادت شلمچه به سال 1365:

«خدایا، بارالها، معبودا، مولای مهربان، رحیم، کریم، رحمان، غفور و بخشنده من. ای ستار العیوب تو گواه و شاهد باش که من گناهکار و ناتوان دوست دارم دشمن چشمانم را در اوج درد از حدقه در آورد و دستانم را قطع کند و پاهایم را از بدن جدا نماید و قلبم را آماج رگبارهایش نماید و سرم را از تن جدا نماید تا دشمنان ببینند که اگر چه چشم‌ها و دست‌ها و پاها و قلب و سینه و سرم را از من گرفته‌اند اما یک چیز را نتوانسته‌اند از من بگیرند و آن ایمان من است و عشق به الله، معشوقم و عشق به شهادت و امام و اسلام

-23- شهید محمد رضا مصلی نژاد محل تولد استان فارس، سال شهادت 1365:

«خدایا، گروهی می‌خواهند تو را با استدلال دیگران بشناسند. عده‌ای ترا در کتاب‌ها و مطالب خشک علمی می‌خوانند. جهتی از آیات تو را می‌خوانند. اما مولا جان توفیق ده، تا ما تو را از خوشبختیت بجوییم و در یابیم. بفرموده امام حسین (ع) از نوای خدا وصل تو را می‌جوییم و به وجودت بر خودت استدلال می‌کنم. پس مرا در پرتو انوار خودت به کوی وصالت برسان

24- -شهید رسول فره‌حسنلو محل شهادت شلمچه به سال 1367:

«خداوندا، اکنون که در مقابل تو خود را تنها می‌یابم و نمی‌توانم از احاطه حکومت تو فرار کنم و در مقابل تو خود را ذلیل و خوار و کوچک می‌بینم. یا غیاث المستقیثین مرا دریاب که اگر رهایم کنی، در جوار شیطان خواهم بود. خداوندا بس است دیگر، دنیا برایم قفس شده است و روحم را آزار و شکنجه می‌دهد

25- -شهید علی اکرامی:

«بار خدایا، طاعت خود را با ما الهام فرما و از نافرمانی خویش دورم کن و رسیدن به آنچه را که باعث خوشنودی توست، بر ما آسان‌نما و ما را در میان بهشتیان خود قرار ده و از دل‌های ما پرده بد گمانی و حجاب را بردار و از ضمیر ما نقش باطل را بزدا

 

-26- شهید رضا خان محمد سال شهادت 1362:

«خدایا، ناب و خالصم گردان. به آشیانه دلم جز پرنده عشق خودت راه نده. یاریم کن تا با نفس سرکشم درافتم. یاریم کن که بنده تو باشم و سر به خاک پاک تو نهم و برای تو زندگی کنم و برای تو بمیرم

27- -شهید عباس محمدی محل تولد استان خراسان، محل شهادت شلمچه به سال 1365:

«خدایا، چه خوش است هجرت گزیدن و جهاد کردن! خدایا، چه خوش است جهاد کردن و به شهادت رسیدن! خدایا، چه خوش است از علایق بریدن و به ذات کبرایی پیوستن! خدایا، آنقدر در این راه پا نمی‌نهم تا از پای بیفتم، آنقدر بر خاکت سجده می‌کنم تا تو را پیدا کنم. آنقدر دعا می‌کنم تا قلبم را خانه‌ات گردانی و آنقدر در می‌زنم تا تا به رویم در واکنی و مشتری جانم شوی

-28- شهید سید جلال معصومی محل تولد گلپایگان، سال شهادت 1362:

«معبودا، پروردگارا، چه زیباست جلوه‌گاه جمالت و چه باشکوه است نمایشگاه جلالت. در حیرتم که چگونه شکر تو گزارم. خدای من، عزت و ذلت در دست توست، پس مرا به حال خود وامگذار.م

-29- شهید سید علی سید حسینی محل تولد تهران، سال شهادت 1365:

«خدایا چه زیباست مرگ در راه تو و شمع گونه سوختنی. خدایا، می‌دانم تو کیستی، نه آنقدر که علی‌(ع) دانست. خدایا، تو را با دیده دل دیده‌ام، نه آنقدر که محمد (ص) دید. خدایا، به کتابت و هر آنچه از آن توست یقین دارم، نه آنقدر که رهبر عزیزم، خمینی کبیر، دارد. خدایا، لحظاتی در زندگیم در التهاب تو سوختم

30- -شهید دکتر چمران محل تولد تهران، سال شهادت 1360:

«خدایا، خسته و دلشکسته‌ام. مظلوم از ظلم، پژمرده از جهل اجتماع، ناتون در مقابل طوفان حوادث، ناامید در برابر مبهم و مجهول، تنها، بیکس و فقیر در کویر سوزان زندگی، محبوس در زندان آهنین حیات. دل غمزده و دردمندم، آرزوی آزادی می‌کند و روح پژمرده‌ام خواهش پرواز دارد

31- -شهید غفور مومن‌زاده محل تولد اردبیل، محل شهادت شلمچه به سال 1366.

«الهی، به سوی تو روی آورده‌ام و گل سرخ به شوق تو امید کرم تو در دل  پرورده‌ام. الهی، عاشقان به سوی تو آمده‌اند و من همچنان همنشین با قفسم. چشمه عشق را به من بنمایان، تا این دل سوخته را در آن شستشو دهم

-32- شهید محمدحسن ولیخانی از استان تهران، محل شهادت غرب به سال 1365:

«پروردگارا، در این ایثار خون‌ها، در این میثاق خون با خون، مرا در وصلت عشقم پیوندی آسمانی ده، مرا با گرمی خونم درون خاک آشنایی ده که من مشتاق این وصلم، که من مجنون این عشقم

-33- شهید بیت‌الله حسن‌زاده تولد به سال 1341:

«ای معبود، چه زیباست جلوه‌گاه جمالت و چه با شکوه است نمایشگاه جلالت! در حیرتم که این منم که افتخار راز و نیاز در این جبهه جنوب با تو نصیبم شده. آیا این منم که توفیق فروغ تابناک ملکوتی تو را دریافته‌ام! این لحظه‌ها که با تو نیایش می‌کنم، نه گذشته دارد و نه حال، نه آینده. بلکه پیامی از ابدیت که مرا از تمام کارهای دنیا و زیورهای دنیا بیزار کرده که مرا برای خواندن به بارگاهت آماده می‌سازد. آری ای رب اعلای من، این منم و نه آن منی که روزگاری طولانی سعی فراوان نمودم، امروز به غیر تو دیگر نمی‌بینم و نمی‌فهم

-34- شهید حاج مسعود امیری تولد به سال 1339 در کرمانشاه، شهادت به سال 1367 در عملیات مرصاد:

«خدایا، مهاجران رفتند و من انصار شدیم. خدایا، به ابرها بگو بگریند، به کوه‌ها بگو بشکافند، به دریا بگو بخروشد، به خورشید بگو نتابد و به همه بگو اشک بریزند. خدایا به پرنده‌ها بگو پرهایشان را به خون شهدا رنگین کنند. به کبوتران بگو پیام خون را به خط شکنان برسانند. خدایا باز هم به فرشتگان بگو «افمن اعلم ما لا تعلمون» و فلسفه آفرینش در کربلاهای خوزستان، مهران و سایر نقاط ایران را نشانشان بده. خدایا به محمد (ص) بگو که پیروانش باز هم حماسه آفریدند. به علی (ع) بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند و به حسین (ع)  بگو که خونش همچنان در رگ‌های ما می‌جوشد

 

-35- شهید ذبیح‌الله کرمی تولد به سال 1330 در کرمانشاه، شهادت به سال 1367 در سر پل ذهاب:

«به تمامی مقدسات که هیچ چیز به اندازه پیام قبولی قطعنامه از سوی امام بر قلبم سنگینی نکرد. هر چه بیشتر می‌گریستم، شرمنده‌تر و غمگین‌تر می‌شدم. رفتم تا بلکه با عرق شرم خود در پیشگاه خدا با خون خویش و رحمت حق آن را از بین ببرم. من بیش از این نمی‌توانستم ناظر مظلومیت امام باشم و در قبال آن تاب بیاورم.

36- شهید علی‌اکبر تولد به سال 1338 در نفت شهر، محل شهادت طلابیه به سال 1363:

«انسانی که خدا را شناخت، عاشق او می‌شود، انسانی که عاشق شد، تمام پلیدی‌ها را از خود می‌راند. انسانی که خود، خدا یا اسلام را شناخت، همه کارهای صالح را یک وظیفه می‌داند. من نعمتی جز خدا ندارم و شما هم ندارید. این یک وظیفه است و همه ما مستلزمیم در راه خدا جهاد کنیم

-37- شهید عبدالله حکمت شمار تولد به سال 1345 در تهران، شهادت به سال 1366 در شلمچه:

«کریما، شنیده بودم که تو جز کالای نیکو و متاع پاک را خریدار نیستی، پس از چه روی مرا که زنگار به دل و غبار به دیده و زشتی به جسم و پلیدی به جان دارم خریداری؟

رحیما، بنده‌ای سرگشته‌ام که گفت و شنود، خور و خواب و نگاهم همه معصیت است و اگر دلی دارم آن هم ملوث به لوث ریا و ملون به لون غیر خداست. پس به رحمت واسعه‌ات و به کرامت غباری که از سر قدوم مبارک رزمندگان اسلام برخواسته و بر چهره سیاه من فرود آمده از گناهانم در گذر و بر من رحم کن، اگر چه من خواری در گلزار گلستان تو هستم

38- -شهید محمد علی فتاح‌زاده تولد به سال 1342 در تبریز، شهادت به سال 1364:

«الهی، چون در تو نگرم، از جمله تاجداران هستم و تاج بر سر و چون بر خود می‌نگرم از جمله خاکسارانم و خاک بر سر

39- -شهید مسعود صالحی محل تولد ملایر به سال 1347، محل شهادت شلمچه به سال 1366.

«خدایا، بگذار در معرکه نبرد حق با باطل عاشقانه بتازم و طاغوت و شیطان را بر زمین بیندازم. بگذار پروانه وار به دور شمع وجودت بگردم و بسوزم تا قید و بند را ببرم و آزادانه در معرکه حیات جولان دهم. بگذار، با شمشیر بران شهادت سکوت تاریخ را بشکنم..... . بگذار از جاذبه مادی، خود را آزاد کنم

40- -شهید مرتضی عمرانی‌پور تولد به سال 1348، شهادت به سال 1365 در شلمچه:

«بار پروردگارا، چنین احساس می‌کنم که تا به حال هیچ‌گونه سنخیّتی با ائمه (ع) نداشته‌ام. لذا از تو می‌خواهم که در آخرین لحظات عمرم پهلوهایم بشکند، صورتم نیلی شده، از بازوانم درد بکشم و در سینه‌ام احساس  سوزش کنم تا که لااقل جسدم با معصومین شباهتی داشته باشد

 

موافقين ۰ مخالفين ۰ ۹۴/۱۲/۰۵

نظرات (۱)

De nada Gamaliel, que para eso estamos. Lo bueno es que existan personas como vos que se dan cuenta de éstas cosas. Aquí en Argentina estamos más cerca de lo que pasa en Bolivia, y sin embargo también hay medios que disfrazan las noticias, o nos distraen con la basura me¡icdtiÃa de todos los días. Como vez, en algunos puntos tenemos realidades comunes. Un cálido saludo para vos.