ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

اسلايدر

ساعت فلش مذهبي قرآن آنلاين

تقویم

فالطالع بينيفال روزانه
فالطالع بينيفال روزانه

حديث تصادفي

$
ایثارگران ونک

کربلا از زمان و مکان بیرون است و اگر تو می‌خواهی که به کربلا برسی باید از خود و بستگی‌هایش، از سنگینی‌ها و ماندن‌ها گذر کنی. حب حسبن علیه السلام، در دلی که خودپرست است، بیدار نمی‌شود.
سلام بر آنانی که بر خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم؛از نفس افتادندتاما از نفس نیفتیم؛ رفتند تا مابمانیم؛ شیرمردان ولایتمداری که ثابت کردند که اهل کوفه نبودندونیستند ونگذاشتند رهبرومقتدایشان در عین تنهائی ؛تنها بماند واکنون باز ماندگان آن قافله سراپا عشق با هزاران زخم گوش بفرمان ولی ومقتدایشان ؛ جان برکف آماده اند تا طومار نامردمان ونااهلان زمان را برهم بپیچند.اللهم عجل لولیک الفرج.
پيوندها

ابزار آپلود

آخرين نظرات
چهارشنبه, ۲۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۲:۱۲ ب.ظ

فکه سرزمین دلیرمردان

فکه

 

فکه
فکه‌، چشمانی‌ دارد به‌ بصیرت‌ دیده‌بان‌ خفته‌ در خون‌، بر ارتفاع‌ صد و دوازده‌.
فکه‌، خفته‌ بر زیر گام هایی‌ است‌ که‌ رفتند و باز نیامدند.
فکه‌، استوار ایستاده‌ است‌، برتر از سنگرهای‌ بتونی‌ ضد آرپی‌ جی‌.
فکه‌،هیچ‌ در کف‌ ندارد، همچون‌ بسیجی‌ ایستاده‌ در برابر تانک های‌ مدرن‌ بعث‌.
فکه‌، همه‌ چیز دارد، همچون‌ بسیجی‌ مهیای‌ سفر به‌ دیار حضرت‌ دوست‌.
قلب‌ فکه‌، در والفجر مقدماتی‌ تپید.
قلب‌ فکه‌، در والفجر یک‌ از حرکت‌ بازایستاد.
قلب‌ فکه‌، در دشت‌ سُمِیدِه‌ پاره‌ پاره‌ شد.
قلب‌ فکه‌، در قتلگاه‌ رُشیدیه‌ سوراخ‌ سوراخ‌ شد.
قلب‌ فکه‌، در ارتفاع‌ صدوچهل‌وسه‌ شکست‌.
قلب‌ فکه‌، میان‌ کانال‌ِ کمیل‌ جا ماند.
چه‌ بسیار چشم ها که‌ بر خاک‌ فکه‌ نگران‌ ماندند.
چه‌ بسیار لب ها که‌ در سنگرهای‌ فکه‌ خندان‌ خفتند.
چه‌ بسیارروح ها که‌ شادمان‌ درفکه‌ بالشان‌ خونی‌ شد.
چه‌ بسیار کبوترها که‌ پر بسته‌ در فکه‌ از کانال ها پر کشیدند.
چه‌ بسیار مرغان‌ آغشته‌ به‌ عشقی‌ که‌ در فکه‌ غریبانه‌ ذبح‌ شدند.
از فکه‌، فقط‌ باید در فکه‌ سخن‌ گفت‌ و بس‌.
از فکه‌، فقط‌ باید با اهل‌ فکه‌ سخن‌ گفت‌ و بس‌.
از فکه‌، باید برای‌ عاشقان‌ فکه‌ نشان‌ آورد و بس‌.
سوغات‌ فکه‌، چه‌ می‌تواند باشد جز مُشتی‌ سیم‌ خاردار وحشی‌؟
تحفه‌ از فکه‌، چه‌ می‌توان‌ برگرفت‌ جز پرچمی‌ سه‌ رنگ‌ خونی‌؟
یادآوری‌ از فکه‌، چه‌ می‌توان‌ با خود داشت‌ جز پلاکی‌ سوراخ‌ شده‌ بر سینه‌ از ترکش‌؟
در فکه‌ بود که‌ حلقوم ها، شمشیرها را دریدند.
در فکه‌ بود که‌ پیکرها، کمان ها را شکستند.
در فکه‌ بود که‌ سرها، نیزه‌ها را بالا بردند.
در فکه‌ بود که‌ جان ها، خاکیان‌ را جان‌ بخشیدند.
در فکه‌ بود که‌ ارواح‌ مطهر، مردگان‌ را جان‌ دادند.
در فکه‌ بود که‌ هر که‌ اهل‌ فکه‌ بود، روحش‌ به‌ اوج‌ پر کشید.
در فکه‌ بود که‌ هر که‌ آرزو می‌کرد چونان‌ مادرش‌ مفقود بماند، پیکری‌ از او باز نیامد و گمنام‌ خفت‌.


فکه‌ را دلی‌ است‌ داغدار مصطفی‌(ص‌).
فکه‌ را اثری‌ است‌ از پهلوی‌ شکسته‌ فاطمه‌(س‌).
فکه‌ را نشانی‌ است‌ از فرق‌ شکافته‌ علی‌(ع‌).
فکه‌ را تشتی‌ است‌ سرخ‌ از خون‌ حلقوم‌ حسن‌(ع‌).
فکه‌ را پیکری‌ است‌ پاره‌ پاره‌ از اندام‌ حسین‌(ع‌).
فکه‌ را درد غربت‌ پیر کرده‌.
فکه‌ را سوز هجر زمین‌گیر کرده‌.
فکه‌ را ژرفای‌ انتظار، چشم‌ به‌ زیارت‌ دوست‌ نگه‌ داشته‌.
فکه‌ را تنهایی‌ عشق‌ قداست‌ بخشیده‌.
مگر می‌شود پیامبر از فکه‌ گذر نکرده‌ باشد؟
مگر می‌شود فاطمه‌ دلش‌ در فکه‌ نسوخته‌ باشد؟

مگر می‌شود حسن‌ در فکه‌ غریب‌ نباشد؟
مگر می‌ شود حسین‌ در فکه‌ سر از بدنش‌ جدا نشده‌ باشد؟
مگر می‌ شود مهدی‌ فاطمه‌ بر فکه‌ گذری‌ ونظری‌ نداشته‌ باشد؟

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۴:۱۲
دوشنبه, ۲۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۴۳ ق.ظ

ببار ای آسمان امشب

 

دلم غمگین ترازهرشب

دوچشممـ باز بی خواب است

ببارای آسمان امشب

ڪ قلبم بازبی تاب است

 

من امشب باتومیگویم

تمام رازهایم را

دمی باتوبه سربردن

خودش آرامشی ناب است

موافقين ۰ مخالفين ۰ ۲۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۴۳
يكشنبه, ۲۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۲۴ ق.ظ

جبهه های جنگ تداعی سرزمین کربلا


جبهه های جنگ  تداعی سرزمین کربلا

وقتی چشمانمان به این عکسها خیره می گردد ناخودآگاه تداعی عصر عاشورا به نمایش گذارده می شود مگر سه راهی مرگ ؛سه ضلعی شرق کارخانه نمک ؛نهر علقمه ؛کانال کمیل ؛ کانال حنظله؛ شلمچه ؛ دوکوهه؛ شاخ شیمیران ؛ قله های کله قندی؛ فکه ؛دشت عباس ؛جزایر مجنون؛هورالعظیم ؛ هورالهویزه و....بخشهائی از عصر عاشورا را برایمان به تصویر نمی کشند تشنگی گردانی که  لب نیروهایش آب را پس میزند وبه همرزم دیگرش اشاره می کند و هیچکدام نمی نوشند تا با یاد سرورشان تشنه لب جان دهند آیا خاطرات عصر عاشورا را برایمان تداعی نمی کند؟سبقت هر کدام از نیروها از هم برای رفتن بر روی مین وقطعه قطعه شدن برای  باز کردن مسیر برای دیگران یاد آور کدام حادثه در تاریخ است  ؟عملیات فرمانده کل قوا در شمال آبادان  به  چه بهائی به  پیروزی انجامید ؟ به بهای قطعه قطعه شدن عده ای زیاد و افتادن جنازه های چاک چاکشان بر خاک در زیر آفتاب داغ داغ؛

خاک فکه ، شلمچه ، دشت عباس ، خرمشهرو ... وجب به وجب قدمگاه شهدا به حساب می آید . در این مناطق آسمان به زمین پیوند خورده و به راحتی می توان نسیمی راکه از حرکت بال فرشتگان ایجادمیشود احساس کرد. اینجاسرزمین عشق است و مرز شهادت.

فکه روایت‌ها دارد از بودن و ماندن، روایت‌هایی ناتمام برای همیشه، آنجا هم گنجی تمام نشدنی است و روایت می‌کند از کسانی که بر روی رمل‌ها تشنه جان دادند، کسانی که خود را گذرگاه کردند برای به سلامت عبور کردن همرزمانشان و آنهایی که با دست و پای بسته به شهادت فیض نائل شدند.

 

تمام مظلومیت فکه را باید از دل فکه شنید این دانسته های ما از فکه است ، اگر آنجا کمی تحمل کنیم صدای حاج همت را پشت بیسیم می شنویم صدای بیسیمچی گردان حنظله که حاج همت را میخواهد . آمار شهدا را میدهد

اینجا قلب فکه کانال کمیل و حنظله است کانالی که توی سرزمین عراق است  کانالی که چند بار بچه های تفحص زیرو رویش کرده اند ولی هنوز به غیر از تعدادی از شهدای این دوگردان ، تعداد زیادی پیدا نشده اند این کانال همان است که محاصره شد و با انواع بمبها از حنظله ای ها و کمیلی ها پذیرائی کرد .

بعد از عملیات والفجر مقدماتی ، وقتی حاج ابراهیم همت مقاومت و ایستادگی نیروها در کانال کمیل و حنظله را برای امام (ره) شرح دادند. امام در این رابطه فرمودند : رزمندگانی که آنجا (کانال کمیل و حنظله) بودند ، جزء فرشتگان و ملائکه الله هستند.


اگر بپرسند دو کوهه کجاست چه جوابی بدهیم؟بگوییم دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که بسیجی‌ها را در خود جای می‌داد و بعد سکوت کنیم؟ پس کاش نمی‌پرسیدی که دوکوهه کجاست؟ چرا که جواب دادن به این سوال به این سادگی‌ها نیست؛گفته‌اند (شرف المکان بالمکین)، اعتبارمکانها به انسانهایی است که در آن زیسته‌اند و چه خوب گفته‌اند.دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که سالهای سال با شهدا زیسته است، با بسیجی‌ها و همه سر مطلب در همین جاست.
اگر شهدا نبودند و بسیجی‌ها ، آنچه می‌ماند، پادگانی بود در اندیمشک بازمینهای آسفالتی، خشک و کم دار و درخت، ساختمانهای معمولی، کوتاه و بلند وتیرک‌هایی که بر آن پرچم نصب کرده‌اند.اما دو کوهه سالها با شهدا زیسته است، با بسیجی‌ها و از آنها روح گرفته است، روحی جاودانه.
دو کوهه مغموم است، اما اشتباه نکنید او جنگ را دوست ندارد، جمع با صفای بسیجی‌ها را دوست دارد، جمع شهدا را، آرزومند آن عرصه‌ایست که در آن کرامات باطنی انسانها بروز می‌یابند.جا دارد که دو کوهه مزار عشاق باشد،زیارتگاه عشاقی که از قافله شهدا جا مانده‌اند

شبهای عملیّات، شبیه شب عاشورا بود؛ شوق و شور و شعف، آمیخته با اشک واستغاثه، زمزمه و نجوا، نماز و نیایش، فضا را لبریز معنویت و روشنی می ساخت. رزمندگان همدیگر را در آغوش می گرفتند، به همدیگر وصیّت می کردند و از آنان که سیمایی درخشان داشتند و شهادت در نگاه و حالاتشان تموّج داشت، تقاضای شفاعت می کردند.

این عشق ورزیها، این خالصانه زیستن با امام حسین (علیه السلام)و درک و معرفت عاشورایی، نسیمی بود که خداوند در همه جبههها وزانده وچنین سالکان عاشقی را ساخته و پرورده بود.

جبهه، کانون و خاستگاه این صحنههای عاشورایی و آیینه اخلاص و صفای باطن رزمندگانی است که نه تنها در زیستن و مجاهدت، که در شهادت نیز آرزوی همسانی و همراهی اباعبدالله الحسین و یاران فداکار و پاکبازش را داشتند ومگر می شود کسی از سر خلوص و صدق از خدای خویش چیزی بخواهد و آن تحقق نیابد. جبهه، جایگاه تحقّق این آیت خداوندی بود که «ادعونی استجب لکم» .استجابتهای عاشورایی جبهه، تداعی استجابت دعای خاصّان و اولیایی است که بارزترین و والاترین آنها، همانهاییاند که حماسه عارفانه و عاشقانه کربلا را در عاشورای 61 هجری رقم زدند.(شهدا شرمنده ایم اما ملتمسان شفاعتیم)

 

۴ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۲۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۲۴
جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۶ ب.ظ

مدافعان حرم در سوریه میمیرند تا ما در ایران نمیریم

درسوریه میمیرند تا مادر ایران نمیریم

مدافعان حرم اهل بیت و حریم ایران؛

در سوریه می میرند تا در ایران نمیریم

 


افزایش خیل شهدای مدافع حرم در ماه های اخیر خود گویای خطر بزرگی است که درست در کنار ایران به گوش می رسد.

فرهنگ شهادت، ایثارگری و جوانمردی در اعصار تاریخی ایران خودنمایی می کند. روایت دلاوری ها و حماسه جانفشانی مردمان ایران، حس زیبایی از غرور را برای آیندگان به ارمغان می آورد. حماسه پهلوانانی که به جنگ دیو می رفتند بار دیگر رنگ واقعیت گرفته و مردانی از ایران زمین برای شکستن کمر دیوصفتان زمانه به وسط گود مبارزه رفته اند

ترکیبی از غرور، تکلیف و انجام وظیفه بسیاری را رهسپار سوریه و عراق کرد. نه تنها از ایران بلکه دلیرمردانی از پاکستان و افغانستان و لبنان... به جرگه مدافعان حرم پیوستند تا مانع پیشروی تروریست ها در جوار حرمین مطهر شوند. خاک سوریه و عراق تنها متعلق به این دو کشور نیست و دل شیعیان هر روز به سمت بارگاه های اهل بیت پر می کشد

از همان روزهای نخست انتشار اخبار و گزارش های حضور ایران در سوریه و متعاقبا نیروهای ایرانی، سرو صداهای بسیاری از گوشه و کنار بلند شد. از یکسو رقبا و دشمنان ایران، تهران به مداخله در کشور سوریه و عراق محکوم می کردند و از سوی دیگر، برخی در داخل، از هزینه ها و

۲ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۶
جمعه, ۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۳ ب.ظ

سرلشکر قاسم سلیمانی

سرلشکر قاسم سلیمانی: اینکه یک کشور پاسپورت ما را قبول کند یا نکند در مقابل حفظ عزت و استقلال ما چه اهمیتی دارد؟

 

فرمانده نیروی قدس سپاه در کنگره بزرگداشت هشت هزار شهید گیلان:

-امروز دفاع از نظام، مساوی با دفاع از اسلام است.

-این نظام هم دیروز ارزش داشت که هزاران نفر در راهش کشته شوند و هم امروز.

-جمهوری_اسلامی با کدام نظام قابل مقایسه و تبدیل است؟

-رهبر_انقلاب در بالای قله ایستاده، و در مقابل تهدیدات از عزت و استقلال همه جانبه کشور مراقبت می‌کند.

-جنگ ما یک گنج بود که بیت الله الحرام و طواف حجاج در مقابل آن کم است.

-جنگ ما افتخارش این است که رتبه‌ای نبود؛ این پارچه‌های روی دوش من نبود؛ کلمه سردار و سرهنگ نبود؛ کلمه رایج کلمه برادر بود.

یک وقتی در پایان جنگ کسی فکر نمی‌کرد حقوق فرمانده سپاه 2 هزار و 500 تومان است و حقوق رزمنده عادی هم 2 هزار و 500 تومان!

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۲۴ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۳۳
جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۲۹ ق.ظ

آیا قلب انسان درک دارد؟

ایا قلب انسان درک دارد؟

سؤالقرآن مجید تفکّر و تعقّل را به قلب نسبت مى دهد، چنان که چشم و گوش را وسیله دیدن و شنیدن معرّفى مى کند; حتّى جایگاه قلب را در سینه معیّن نموده، آن جا که مى فرماید«... وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتى فِى الصُّدُور;... بلکه دلهایى که در سینه هاست کور مى شود.» (1) و از طرفى «فیزیولوژیستها» پس از آزمایشهاى زیادى به این نتیجه رسیده اند که وسیله تفکّر مغز است و کار قلب تنها پخش خون به نقاط مختلف بدن مى باشد و قلب بسان تلمبه خودکارى است که دائماً در حرکت مى باشد.
 
پاسخآنچه دانشمندان در علوم مختلفـ از قبیل فیزیولوژى و روان شناسى ـ اثبات کرده اند این است که: اعصاب و مغز انسان مانند سایر اعضاى بدن وظیفه خاصّى دارند و اعصاب بدن بر اثر پیوستگى و ارتباط خاص با اعصاب مغز، آنچه را که از خارج دریافت مى کنند به مغز

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۲۹
جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۲۴ ق.ظ

نامه آیت الله العظمی بهجت به رهبر معظم انقلاب


نامه‌ای که مرحوم آیت‌الله‌العظمی بهجت به رهبر معظم انقلاب نوشتند :

 

حجت الاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی می گوید: امام(ره) به حضرت آیت الله العظمی خامنه‌ای فرموده‌ بودند که از آقای بهجت استفاده کنید. ایشان هم نامه‌ای می‌نویسند و به علامه مصباح می‌دهند که این را شما لطف کنید و به‌ آقای بهجت بدهید.

البته آن طور که من اطلاع دارم، حاج آقا برای ثبت این مکاتبات حساس شرط می‌گذارند که من به شرطی نامه رسانی می‌کنم که نسخه‌ای هم کپی کنم و نگه دارم.

حضرت آقا هم به دلیل علاقه خاصی که به آیت الله مصباح داشتند، قبول می‌کنند. ظاهرا حضرت آقا تقاضای دستورالعمل داشتند که آیت الله مصباح یزدی می‌آوردند و مرحوم آیت‌الله‌العظمی بهجت (رحمةالله‌علیه) هم در پاسخ در مواقعی خودشان می‌نوشتند و در مواقعی هم به حاج آقا می‌فرمودند که این موارد را بنویسید و به ایشان تحویل بدهید...

تا این که امام از دنیا رفتند، یادم است ما مشهد بودیم که آیت الله مصباح برای بیعت با آقا به تهران آمده بودند و از آن‌جا هم به مشهد آمدند. ما خدمت‌شان رسیدیم و از اوضاع پرسیدیم. حاج آقا فرمودند که برای بیعت خدمت آقا رفته بودم ولی خدا را شکر دست خالی نرفتم، چون آیت ا... بهجت یک نامه چهار صفحه‌ای برای حضرت آقا که تازه رهبر شده بودند، نوشتند.

شروع نامه هم این بود که بنده انتصاب حضرتعالی را به سمت مقام ولایت و رهبری تبریک عرض می‌کنم.... بعد آقا به آیت الله مصباح فرموده بودند:

    تا حالا خیلی‌ها از مردم و مسؤولین با من بیعت کردند ولی هیچ کدام دلم را آرام نکرد که من در این جایگاه باید باشم یا نه؛ الا این نامه که خیالم را راحت کرد. چون می‌دانم ایشان اصلا بر مبنایی که دیگران ممکن است بنویسند و حرف بزنند، نمی‌نویسند و صحبت نمی‌کنند.

 

 

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۲۴
جمعه, ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۱۸ ق.ظ

استحاله انقلاب از دیدگاه متفکر شهید استاد مطهری

درنگی بر تهدیدهای درونی انقلاب در اندیشه استاد مطهری:

انقلاب چگونه استحاله می‌شود؟

مرتضی مطهری که به حقّ می‌توان او را «مغز متفکّر انقلاب اسلامی» خواند، در کمتر از سه ماه پس از پیروزی انقلاب ایران، به شهادت رسید. او اگرچه در شهریور سال ۱۳۵۷، رساله‌ی بسیار غنی و فاخر «بررسی اجمالی نهضت اسلامی در صد ساله‌ی اخیر» را نگاشت، اما زمان اندک حیاتش پس از انقلاب، به وی مجال نداد تا اندیشه‌ها و تأمّلاتش دربار‌ه‌ی این انقلاب را به تفصیل و سرشار از جزییات بازگوید. در این مدّت، مطهری حدود بیست سخنرانی برپا کرد و در آن‌ها به بیان موضع نظری و معرفتی خود دربار‌ه‌ی انقلاب اسلامی پرداخت، که این سخنرانی‌های ارزشمند در کتابی با عنوان «آینده‌ی انقلاب اسلامی ایران» گرد آورده شده است. با این حال، هرگز نمی‌توان ادّعا

۲ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۷ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۱۸
پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۲۵ ق.ظ

موشک نفوذ وراز روشنگری

موشکِ نفوذ

موشکِ نفوذ و راز روشنگری

سرمقاله‌ی نشریه‌ی خط حزب‌الله (شماره‌ی بیست‌وهفتم

هشدارها و تذکرات رهبر انقلاب اسلامی برای حفظ انقلاب اسلامی در چند ماه اخیر خواب را از چشم انسان می‌رباید. «ما مواجهیم با یک حمله‌ی همه‌جانبه‌ی فرهنگی و اعتقادی و سیاسیِ اعلام نشده؛ یعنی شما حالا که من دارم می‌گویم، قاعدتاً از من قبول می‌کنید لکن اطّلاع ندارید از آنچه دارد اتّفاق می‌افتد؛ بنده اطّلاع دارم(۱۳۹۴/۰۷/۱۳)، «غالباً عموم مردم یا حتّی خیلی از خواص مطّلع نمی‌شوند ما مطّلع می‌شویم. من از روی اطّلاع دارم عرض می‌کنم که برنامه‌ی نفوذ در کشور یک برنامه‌ی جدّی استکبار است»(۱۳۹۴/۱۲/۲۰) و «کسانی‌که در مسائل گوناگون دسترسی به اطّلاعات دارند، خوب می‌دانند که چه دامی برای کشور گسترده‌اند یا می‌خواهند بگسترانند برای نفوذ کردن در حصن و حصار اراده و فکر و تصمیم ملّت ایران، با انحاء مختلفِ تدابیر و سیاست‌ها و توطئه‌ها؛ این الان در جریان است(۱۳۹۴/۱۰/۱۴) «دشمنی که شب و روز نمی‌شناسد برای رسیدن به هدفش»(۱۳۹۴/۰۶/۱۲) از روش‌های مختلفی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی استفاده می‌کند. «سه ابزار اساسی این روزها» ی او «تبلیغ ایران‌هراسی، تحریم و نفوذ است(۱۳۹۵/۰۱/۰۱) درباره‌ی ایران‌هراسی، بیانات و راه‌حل‌ها و اقدامات گوناگونی از سوی رهبر معظم انقلاب صورت گرفته است(به‌عنوان نمونه دیدار خبرگان اسفند ۹۳ را ببینید) که دو نامه به جوانان غربی در دو سال اخیر، نمونه‌های مرتبط با آن به حساب می‌آیند. راه‌حل تحریم را نیز باید در اقتصاد درونزا و مقاومتی جستجو کرد. صحبت درباره‌ی این دو، مجالی دیگر می‌طلبد ولی نفوذ که «خیلی مسئله‌ی عجیب و خیلی مسئله‌ی مهمّی است.» موضوع محوری این یادداشت است. پروژه نفوذ که سومین ابزار اساسی دشمن است درواقع یک «جنگ نرمِ پیچیده برنامه‌ریزی شده، گسترده و همه‌جانبه نظامِ سلطه با جمهوری اسلامی است که مهم‌ترین هدفش تغییر باورهای مردم است(۱۳۹۴/۰۷/۲۰)


عکس پوستری: براندازی؛ استحاله و حالا «نفوذ»!

*وظیفه چیست؟
وقتی دشمن به‌دنبال تغییر باور است؛ یعنی می‌خواهد نظام معرفتی مردم را

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۲۵
پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۱:۲۱ ق.ظ

جنگ نرم بین ایران وآمریکا


در جنگ نرمِ زیرپوستی بسیار فراگیر بین جمهوری اسلامی و آمریکا:

افسر جنگ نرم سرباز حقیقت است


گزارش نشریه‌ی خط حزب‌الله(شماره‌ی بیست‌و‌نهم)

"من برایشان آرزوهای خوب دارم." این جمله‌ی رئیس دولت شیطان بزرگ است برای ملت ایران. اوباما که این جملات را سال گذشته و در بحبوحه‌ی پایان مذاکرات هسته‌ای بیان می‌کرد برای این آرزوی خوبش برای ملت ایران شرایطی هم گذاشت: "باید تحولی، حتی تدریجی، در داخل ایران روی دهد تا به این نتیجه برسند که شعار مرگ بر آمریکا یا انکار هولوکاست در میان رهبران این کشور یا تهدید به نابودی اسرائیل یا رساندن سلاح به حزب‌الله که در لیست گروه‌های تروریستی است باعث می‌شود ایران در چشم بخش بزرگی از جهان منزوی شود..." آقای شیطان حتی به ملت ایران تضمین اعطای آب نبات‌های شیرینی هم می‌دهد: "به شما تضمین می‌دهم که در لحظه‌ای که حکومت ایران دست از این شعارها و رفتارها بکشد، به لطف اندازه، استعدادها و

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۱:۲۱
پنجشنبه, ۹ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۲۶ ق.ظ

شهر دزدها

شهر دزدها طنزی از ایتالو کالوینو
ایتالو کالوینو (به ایتالیایی Italo Calvino ) زاده 15 اکتبر 1923 - درگذشته 19سپتامبر 1985 – یکی ازنویسندگان ایتالیایی قرن بیستم است . بسیاری از آثار وی به زبان فارسی ترجمه شده ‌است. او نویسنده ، خبرنگار، منتقد و نظریه ‌پرداز ایتالیایی است که فضای انتقادی آثارش باعث شده او را یکی از مهم‌ترین داستان نویس‌های ایتالیا در قرن بیستم بدانند . کالوینو در سانتیاگو دلاس وگاس در کوبا به دنیا آمد پدر و مادرش هر دو گیاه ‌شناس بودند و تأثیر آن‌ها در طبیعت‌ گرایی آثار وی مشهود است . وی تا پنج سالگی در کوبا ماند ، سپس به ایتالیا رفت و بیشتر زندگی خود را همان‌جا سپری کرد .
موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۲۶


کدام سازمان یا اداره ای وظیفه خود را درقبال ایثارگران به خوبی انجام داده است ؟ 

 اگر بخواهیم جایگاه ایثارگران را در جامعه مورد بررسی قرار دهیم و مقایسه ای بین این گروه با قشرهای دیگر جامعه انجام دهیم به  جایگاهی که برخی مسئولین برای ایثارگران ترسیم کرده اند به خوبی پی خواهیم برد.فوتبالیستهاعزیزندوبسیار برای ما جانبازان قابل احترام اما امروزه احترامی که به یک بازیکن فوتبال وجود دارد برای جانبازان وقهرمانان دفاع از ارزشها وجود ندارد، امروزه میزان بودجه ای که برای تنها ورزش فوتبال ما خرج می شود آنقدر زیاد است که شاید بتوان با بودجه و قراردادهای یک فصل آن تمام مشکلات مالی تمامی جانبازان کشور را حل کرد.طرحهای ایثارگران (مانند لایحه جامع خدمات رسانی به ایثارگران) با سالهای طولانی مهجور ماندن در پشت دربهای مجالس گوناگون از جمله مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام ،و.....به دلیل کمبود منابع مالی قابلیت اجرائی پیدا نمی کنند!!!!بخشنامه های ابلاغ شده به سازمانها وادارات هیچگاه یا حداکثر در حد محدود اجرا نمی شوند!!!هیچگونه مناسب سازی جهت جانبازان در سطح اکثر شهرها صورت نمیگیرد!!!مجامع رسیدگی به شکایات ایثارگران از ایثار گران در مقابل ناملایمات واحقاق حقوقها حمایت وپشتیبانی نمی کنند.!!! فرزندان شهداو جانبازان در دانشگاهها ومحافل مورد بی مهری قرار می گیرند!!!یادواره ها به فراموشی سپرده می شوند!!!سالروز باز گشت اسراء بی رنگتر از هر سال گرامی داشته می شود!!!درد ورنجهای جانبازان در کمیسیونهای پزشکی

۳ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۴۸
چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۳ ق.ظ

درد دل وانتظارات وگلایه های برخی از ایثارگران

انتظارات وگلایه های ایثارگران


چرا ایثارگران وخانواده های شهدا واسراءوجانبازان به حق وحقوقشان نرسیدند!!
.
آنهائی که که روزگاری برای دفاع از آب و خاک و جان و مال و ناموس مردم جنگیدید اما برای دفاع از حق و حقوق خودشان کوچکترین گامی بر نمی دارند چرا؟در مباحثات روزمره ودر انتخابات پشت سر کسانی حرکت می کنند که حق وحقوقشان را ضایع کرده اند!!
تاُسف می خوردیم از استدلالهای برخی از آنان!.همگی متحدالنظر هستند که ما در این زمان کم نظیر در تاریخ کشورمان مطیع امر رهبر و ولی فقیهمان هستیم واقعا" همینطور است اما بخدا او هم که خودش بزرگ این قافله زخم خورده است مظلوم است والله با اینکه جهانی گوش بفرمانش هستند وایثارگران فدائی اش ،بخدا مظلوم ترین است البته که مظلومیت را از اجدادش به ارث برده اما زبان گویایش چون شمشیر بران مالک اشتر وایثارگران ساکتند چرا که مطیع امر ولی بودند وهستند وخواهند ماند.

در روزگاری که هر وزارتخانه یا سازمان دولتی را بتکانی دست کم یک سوم از کارکنانش مازادند و بیخودی حقوق می گیرند؛

۲ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۳
دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۴۵ ق.ظ

کانال کمیل

این کانال که مشاهده میکنید کانال کمیل است یکی از  هزاران کانالهائی است که بسیجیان برای سهولت عبور احداث نمودندنه تنها برای عبور جسم بلکه برای عبور روحشان واز این کانالها چقدر هم آرام وبه سهولت  عبور می کردند وبه خدا می رسیدند ؛ عبورشان وپروازشان  از همین کانالها صورت می گرفت.


عبورشان هم به همین راحتی است که در این تصویرها مشاهده می کنید.عضویتشان هم در این کانالها به خاطر صدق وپاکیشان به سادگی صورت می گرفت؛این کانالها هم محل چت شان با خدا بود وهم  پروازشان از همین کانالها وصدها کانال دیگر مشابه این کانالها صورت می پذیرفت  احسن به غیرت وشرفشان ؛ومرحبا به استقامت وپایداری و مردانگیشان؛ از جانشان گذشتند ورفتند تا من وتو بمانیم وسربلند وسرافراز زندگی کنیم.....این روزها کانالهای مجازی زیاد شده اند پس من وتو ؛  مواظب باشیم تا در دام تهاجم  دشمن گرفتار نگردیم؛اگر سفارش شهدا را عمل کنیم همیشه سربلند وسرافراز خواهیم ماند وگرنه...........



۳ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۴۵
جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۰۳ ب.ظ

جای شهدا خالی


جایشان خالی

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﻫﻤﺖ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺍﮔﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﯼ ﮔﻮﺷﺘﻮ میبرم ... ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﻭ آﻭﺭﺩﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺳﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻧﯿﺴﺖ ...

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﭼﻤﺮﺍﻥ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽﺍﺵ ﻏﺎﺩﻩ ﺟﺎﺑﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﺘﯿﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﺒﯿﻨﻦ ...

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﺣﻤﯿﺪ ﺑﺎﮐﺮﯼ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻧﯽﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﮕﻠﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ بود...

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﺪﯾﻦ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ... ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻫﻨﻮﺯﻡ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ ... ﺁﯾﺎﺑﺎﻭﺭﺗﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ... ؟

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﻋﺒﺎﺩﯾﺎﻥ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﺩﺭ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺍﯼ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪﺵ ﻧﻮﺷﺖ: ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ...؟ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺁﻭﺍﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﯽ ﺩﺭﺑﺪﺭﯼ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ... ﭘﺲ ﮐﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ... ؟

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ...ﺧﺎﻧﻤﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺸﺎﻥتکان ﺑﺨﻮﺭﺩ ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ..ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻮﺑﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺪ ... ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ... ﺑﮕﺬﺍﺭ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﻣﺰﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺪ...!!

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺻﻐﺮﯼ ﺧﻮﺍﻩ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯﻫﻤﺮﺯﻣﻬﺎﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﻣﺤﻤﺪ، ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ ... ﺑﺎ ﺁﻥ ﻗﺪ ﻭ ﻗﺎﻣﺖ ﺭﺷﯿﺪﺕ، ﺁﺧﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻮﺵ ﺑﺬﺍﺭﻥ ..ﻫﻤﻪ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﺟﺒﻬﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎﻫﺘﺮﻧﺪ ...ﺧﺎﻧﻤﺶ ﮔﻔﺖ: ﭘﯿﮑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﻭ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻥ... ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﻓﻘﻂ ﺑﮕﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﯾﻨﺶ ...؟ ﺁﻗﺎﯼ ﻋﺎﺑﺪﭘﻮﺭی، ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺖ: ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﺭﻡ...ﻣﺮﺗﺐ ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﮑﻮﻥ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ...ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺎﻻﯼ ﮐﻮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻤﺶ...

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﺁﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻥ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻫﺎﯾﺶ ﺍﻓﺸﯿﻦ ﻭ ﺍﻣﯿﻦ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﭺ ﮐﻨﯿﺪ... ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ... ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﯽ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪﻧﺪ... ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﺧﻮﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻼﺳﺘﯿﮏ ... ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﺗﺮ ﺷﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ...ﺧﻮﻥ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﻮﯼ ﻣﺮﺩﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ. ﺑﺎ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﮔﺮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ..ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ... ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﻣﺤﻤﺪﯼ... ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮﯼ ﮐﻪ ﺣﺴﻦ ﻣﯿﺰﺩ... ﮔﺎﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﺎﺵ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﻋﮑﺲ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ... ﺍﻣﺎ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ... ﺗﻮﯼ ﻋﮑﺲ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺑﻮﯾﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ...

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ) خالی که ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﺎﯼ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﮐﻨﯿﺪ، و در آخر دعا کنید شهید شویم که اگر شهید نشویم باید بمیریم...

 

۲ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۰۳
جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۵۱ ب.ظ

نیایشهای شهدا

می‌روم تا به کاروان شهدا برسم


اکنون در سعادتگاه عشق و شهادت در حجله‌گاه خون، عروس سرخ شهادت را در برمی‌گیرم و به دنبال خط سرخی که از لابه‌لای گونی‌های سنگرم و اثر بیابان‌های‌ تفتیده خوزستان گذشت، می‌روم تا به کاروان شهدا که آرام آرام به سوی تجلیگاه حق در حرکت است، بپیوندم.


روی خاکریز دراز کشیده و صورتش رو به آسمان بود؛ گاه ستاره‌های آسمان را می‌شمرد و گاه نگاهش را راهی همسنگرانش و ستاره‌های زمینی می‌دوخت. صدای توپخانه دشمن، روشنی منورهایی که گاه زمین تاریک را روشن می‌کرد، ناله‌های شبانه همرزمان در قبرها و زیر نخل‌ها برای رسیدن به وصال، صدای شوخی و خنده مردان آسمانی در سنگرها خلاصه همان شب‌هاست. برخی از آنها با خدای خود نیایش‌هایی داشتند که بر قلب کاغذ نگارش کردند و این نگارش‌ها تا ابد بر قلب‌ها حکمرانی می‌کند. در این گزارش به 10 نیایش از 10 شهید دفاع مقدس که بخشی از آن همه عظمت رزمندگان جبهه‌ها بود، آمده است :

شهید علی‌اصغر جلیلی‌بهابادی : خدایا! ای کاش هزاران جان داشتم و به خاطر رضای تو در راه امام خمینی که همان راه اسلام عزیز است می‌دادم.

شهید محمدحسین جعفری‌نسب‌ اشکذری : خدایا! مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار بده که زیباترین مرگ‌هاست. خدایا! ما را قدردان امام زمان (عج) قرار بده. خدایا! راه ما را راه انبیای گرامت و اولیای خودت خاصه راه حجت‌بن‌الحسن المهدی (عج) قرار بده.

شهید حسین تریاک‌گیر : بار خدایا! تو را شکر می‌کنم که چنین توفیقی نصیب این بنده عاصی خود کردی. خدایا! به درگاه تو طلب استغفار می‌کنم.  

شهید غلامرضا جعفریان : خدایا! به این معصیت‌کار و خطاکار و به این خاک‌نشین رو سیاه فرجی کن و رحمی نما تا بتواند در راهت قدم بردارد و نیتش فقط برای رضای تو باشد. خدایا! می‌دانی که تا زنده بودم با تو بودم ولی خدا از تو می‌خواهم در شب اول قبر به فریادم برسی. انشاءالله

شهید داود توکلی‌بنیزی : اکنون در سعادتگاه عشق و شهادت در حجله‌گاه خون، عروس سرخ شهادت را در بر می‌گیرم و به دنبال خط سرخی که از لابلای گونی‌های سنگرم و اثر بیابان‌های‌ تفتیده خوزستان گذشت می‌روم تا به کاروان شهدا که آرام آرام به سوی تجلی گاه حق در حرکت است، بپیوندم.

خدایا به پرنده‌ها بگو پرهایشان را به خون شهدا رنگین کنند. به کبوتران بگو پیام خون را به خط شکنان برسانند. خدایا باز هم به فرشتگان بگو «افمن اعلم ما لا تعلمون» و فلسفه آفرینش در کربلاهای خوزستان، مهران و سایر نقاط ایران را نشانشان بده

شهید محمدجواد تفکری‌بافقی : خدایا! اگر گناهی کرده‌ام از روی نادانی و جهل بوده است. مرا ببخش و به من یاری ده تا غیر از راه تو الله و معبودی نداشته باشم.

پروردگارا! قلبم همواره به یاد مستضعفین می‌تپد؛ همه آن‌ها را از خزانه کرمت بی‌نیاز کن. خدایا! از تو می‌خواهم همان گونه که تاکنون یاری داده‌ای و من کمک‌های تو را حتی به چشم خود دیده‌ام، هیچ‌گاه مرا به خودم وانگذاری و همیشه مرا یاری بدهی.

سردار شهید احمد بابایی : خدایا تو خود شاهدی که خلق تو را در سرتاسر عالم به بند کشیده اند و با انواع حیله های شیطانی بر آنها به ناحق حاکم شده اند و اکنون که بنده ای از بندگان تو و فرزندی از فرزندان پیامبر بزرگ تو برای برقراری حاکمیت قوانین تو با رهبری امت مسلمان ایران قیام نموده و چنین امتی را یکپارچه و یک صدا برای برافرازی پرچم "لااله الا الله" به حرکت درآورده ،گرگان و کفتاران تاریخ به این انقلاب و امت اسلامی حمله ور شده اند ،پس به رزمندگان ما توانایی و قدرت رویارویی با حملات این درندگان تاریخ عطا فرما تا با پیروزی به لشکریان کفر صدامی باب فتح قدس را بگشایند و ضربه نهایی را بر پیکر جباران و ستمگران فرود آورند ،زیرا تمام مستضعفان و در بندان به اسارت کشیده شدگان چشم امید به این انقلاب دوخته اند.....

خدایا از تو می خواهم اگر در راه تو و به دست دشمنان تو کشته شدم ،مرا به عنوان شهید در راهت بپذیری ؛زیرا که گناهانم زیاد است و طاعاتم اندک

شهید علی پرنیان : خدایا! تو شاهد باش که من در این راه آگاهانه قدم برداشتم و خوب می‌دانستم که به کجا می‌روم و به کجا خواهم رسید. خدایا! تو را شاهد می‌گیرم که من هدفم، یادم، راهم تو بود و آرزویم دیدن مهدی عزیز و شهادت در راه تو.

شهید رسول فره‌حسنلو : خداوندا، اکنون که در مقابل تو خود را تنها می‌یابم و نمی‌توانم از احاطه حکومت تو فرار کنم و در مقابل تو خود را ذلیل و خوار و کوچک می‌بینم. یا غیاث المستقیثین مرا دریاب که اگر رهایم کنی، در جوار شیطان خواهم بود. خداوندا بس است دیگر، دنیا برایم قفس شده است و روحم را آزار و شکنجه می‌دهد.

 خدایا! تو شاهد باش که من در این راه آگاهانه قدم برداشتم و خوب می‌دانستم که به کجا می‌روم و به کجا خواهم رسید. خدایا! تو را شاهد می‌گیرم که من هدفم، یادم، راهم تو بود و آرزویم دیدن مهدی عزیز و شهادت در راه تو

شهید حاج مسعود امیری : خدایا، مهاجران رفتند و من انصار شدم. خدایا، به ابرها بگو بگریند، به کوه‌ها بگو بشکافند، به دریا بگو بخروشد، به خورشید بگو نتابد و به همه بگو اشک بریزند. خدایا به پرنده‌ها بگو پرهایشان را به خون شهدا رنگین کنند. به کبوتران بگو پیام خون را به خط شکنان برسانند. خدایا باز هم به فرشتگان بگو «افمن اعلم ما لا تعلمون» و فلسفه آفرینش در کربلاهای خوزستان، مهران و سایر نقاط ایران را نشانشان بده. خدایا به محمد (ص) بگو که پیروانش باز هم حماسه آفریدند. به علی (ع) بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند و به حسین (ع)  بگو که خونش همچنان در رگ‌های ما می‌جوشد.

آی شهدا! شما با معبود خود چه گفتید که آسمانی شدید                 

شما در خلوت های شبانه خود چه کردید که اینگونه پرواز را آموختید

دستم را بگیرید و مرا از این ظلمت کده رهایی بخشید

 

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۵۱
جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۱ ق.ظ

اخلاق تبلیغاتی در انتخابات اخلاقی

 

اخلاق تبلیغاتی در انتخابات اخلاقی

 

تبلیغات به عنوان بهترین شیوه اطلاع رسانی و آگاهی بخشی از مهم ترین ابزارهایی است که از سوی بسیاری از اقشار جامعه با اهداف خاص مورد استفاده قرار می گیرد. بی گمان این ابزار از مهم ترین وسایلی است که پیامبران در مقام ابلاغ رسالت می توانستند از آن بهره گیرند. با این تفاوت که روشنگری، تبیین حقایق، تشریح حقوق و مطالبات و نیز مسئولیت ها و وظایف، مهم ترین فلسفه به کارگیری آن از سوی پیامبران بوده است.
انتخابات به سبب آن که نیازمند معرفی اشخاص و برنامه های هر یک از نامزدهای انتخاباتی است، از شیوه تبلیغات بهره بسیاری می برد. با این همه به علل مختلف نمی توان از هر روش تبلیغاتی برای این منظور سود جست؛ زیرا تبلیغات انتخاباتی از نظر قانونی و شرعی و اخلاقی چارچوب هایی دارد که می بایست از سوی همه نامزدها و هوادارانشان رعایت شود
.
اهداف تبلیغات انتخاباتی

هر کار عقلانی و عقلایی اهدافی را دنبال می کند و می کوشد تا به آن برسد. تبلیغات انتخاباتی نیز به عنوان یک کار عقلایی از

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۱
جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۵۰ ب.ظ

شلمچه یعنی.....

شلمچه یعنی هبوط به اعماق زمین وصعود به اعلی علیین...

شلمچه یعنی ...

اینجامقدس است، مقدسِ مقدس.
اینجا سرزمینی است که زمانی آبستن جنگ بود، جنگی ناجوانمردانه و تحمیلی، بدون دلیل منطقی و متفاوت با جنگ های « ماراتن » ، « لاده » ، « پلاتایا » ، « همیرا » ، « مولاکه » ، « کانای » ، « زاما » . اینجا زیارتگاه فرشته ها و ملائکه است؛ « فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی ».
باید یواش یواش قدم برداری تا خواب شهدا را بهم نزنی.
باید نرم و آهسته راه بروی تا چینی نازک تنهائیشان ترک برندارد.
مواظب تاول ها باش تا دهان باز نکنند.
اینجا باید چراغ تکلیفت را روشن کنی
.
ای کاش می شد به عمق این خاک کوچ کرد، تا راز های سر به مهر و ناشنوده را دانست و فهمید.
می خواهم از برهوت حرف بگذرم و خلوت شهدا و بزم عارفانه شان را بهم بزنم. چشم هایت را ببند و با من همسفر شو.
اینجا منتها الیه غرب خرمشهر است. گفتم خرمشهر. یادم آمد که صدام می خواست اسم خرمشهر را محمره یا معمره بگذارد و اهواز را می خواست با « هاء » حوض بنویسد، « الحواز » و خوزستان را عربستان ؛ و سوسنگرد را خفاجیه بنامد. او می خواست واحد پول خوزستان را تبدیل به دینار کند، ولی نتوانست.
خوش آمدی! اما با وضو! اذن دخول بخوان! باذن الله و اذن رسوله و...
سلام به غروب غم انگیز و معنا دار شلمچه.
سلام به غروب خون بار شلمچه.
سلام بر شلمچه که از پاره های دل رهبر رنگین است. 1

«
سلام بر شهدا و بدن های مطهرشان که همدمی جز نسیم صحرا و پناهی جز مادرشان فاطمه زهرا سلام الله علیها ندارند. »
سلام بر « حاج ابراهیم همت » که فرمانده لشکر هفت ابرهه عراق (ابراهیم جبودی) را زمین گیر کرد.
سلام به « حاج حسین خرازی » که در برابر جنود کفر (که در رأس ان ماهر عبد الرشید بود) ایستاد.
شلمچه یعنی به گور بردن آرزوی ماهر عبد الرشید « امروز امیدیه، فردا اهواز».
شلمچه یعنی قطعه ای از بهشت.
شلمچه یعنی بوی سیب و قتلگاه حاج حسین خرازی، حاج حسینی که ثابت کرد یک دست هم صدا دارد.
شلمچه یعنی شدیدترین ضدحمله ها، از هشت صبح تا پنج بعد از ظهر، یک ریز و پی در پی، بی وقفه و بدون مهلت.
شلمچه یعنی « حاج حسین متوسلیان » ، جاویدالاثر نه مفقودالاثر؛ یعنی زخمی شدن صدها پرستو.
شلمچه یعنی حضور با شکوه و دلگرم کننده حاج ابراهیم همت در خط و هدایت عملیات.
شلمچه یعنی تیپ 24 مکانیزه عراق به فرماندهی سرتیپ محمد رشید صدیق به همراه معاونش فیصل و یگانش که اسیر شدند.
شلمچه یعنی « غلامحسین افشردی » یا همان حسن باقری یعنی تالی تلو « اسامة بن زیدِ » جوان.
شلمچه یعنی مقاومت روز شانزدهم و هجدهم جندالله در منطقه که باعث شد از ساعت 12 شب، لشکر 6 مکانیزه و زرهی از منطقه جفیر، کرخه نور و نزدیکی های اهواز به سرعت عقب نشینی کنند.
شلمچه یعنی عملیات بیت المقدس ، « کربلای 3 در دی ماه 1365 ».
شلمچه یعنی « سید صمد حسینی » که بعد از سیزده سال سرش سالم پیدا شد.
شلمچه یعنی: سرها بریده بینی بی جرم و جنایت، یعنی دشمن متکی به سلاح و ما متکی به ایمان.
شلمچه یعنی پله پله تا خدا
.
شلمچه یعنی پا به پای مرگ و شانه به شانه عزرائیل.
شلمچه یعنی جان را کف دست گذاشتن و تقدیم دوست کردن.
شلمچه یعنی معبر تا کربلا، راه قدس آزادی فلسطین و فتح ارزش ها.
شلمچه یعنی گریه ی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و پرپر شدن گلهای آفتابگردان.
شلمچه یعنی ذبح شدن نازدانه های پسر فاطمه و تشیع جنازه های خورشید ها و ستاره ها، یعنی دو نیم شدن فرق ماه.
شلمچه یعنی زمین تا دندان مسلح، یعنی بوی مرگ و سیر در ملکوت.
شلمچه یعنی هبوط به اعماق زمین و صعود به ملکوت و اعلی علیین.
شلمچه یعنی یک قدم تا خدا.
شلمچه یعنی شلمچه، شلمچه تعریف کردنی نیست باید بودی و می دیدی. می دیدی که چگونه از آسمان شاباش سرخ می بارید و پرستوها و کبوترها بی سر می رقصیدند .
شلمچه یعنی! نه ، نگوییم بهتر است. ای کاش شلمچه خودش، خودش را تعریف می کرد.
شلمچه که گم نشده، ما گم شده ایم. شلمچه باید ما را معرفی کند .
ای شهداء ! اجازه می دهید از برهوت حرف بگذریم و راحت تر حرف بزنیم.
بغض کالی راه گلویم را بسته؛ « هم می شود گریه کنم هم نمی شود » ، غمی به سنگینی یک کوه روی دلم نشسته و پا نمی شود.
نمی خواهم احساسم را عوض کنم. دوست دارم استحاله شوم.
شهداء! من آدم بدرد نخوری هستم، سالهاست بدون گواهینامه عبودیت و زندگی، زندگی کرده ام، بارها جریمه شده ام بخاطر اشتباهات کلی و جزئی.
بار ها تصادم کرده ام.
بارها تصمیم گرفته ام به شما برسم ولی « همیشه برای رسیدن به شما زود، دیرم می شود. »
رو به روی شما ایستاده ام و با خودم حرف می زنم، خودی که شکل دیگری شده.
اشک در چشم هایم موج می زند و می رقصد روی گونه هایم.
شهداء من رمانتیک حرف نمی زنم؛ کمکم کنید عادت کنم، عادت نکنم.
ای شهداء ! اگر من شما را زودتر پیدا کردم شما مال من می شوید و اگر شما من را پیدا کردید من مال شما می شوم. به هر صورت فرقی نمی کند، چه شما مرا پیدا کنید چه من شما را، مال هم می شویم. ولی خدا کند شما مرا پیدا کنید.
شهداء ! خدا هوایتان را داشت، شما در حیاط خلوت خدا قدم زدید تا خدا توجه اش جلب شد.
از همه خوشبخت تر بودید و خدا شما را چید « طوبا لکم »
کمکم کنید تا اجازه ندهم غریبه ها به خلوت با شکوهم هجوم بیاورند،
و لحظه های سبزم را رنگ کنند؛ زرد، سیاه، کبود ...
« راستی جایی که حضور روشن خدا نباشد دوست داشتن معنی ندارد »
این روزها به طرز عجیبی مکدرم- « چتری به دست ابرها بدهید تا باران گریه ام خیسشان نکند »- من هوای باریدن دارم « حس می کنم، شکستنی شده ام
. »
من با « اودن » و « دورکیم » مخالفم.
اینقدر موتور زندگی ام جوش آورده و داغ کرده که حس می کنم باید قدری استراحت کنم تا این موتور از کار نیفتد.
من یادم نبود جاده زندگی لغزنده و یخبندان است، نه زنجیر چرخ و نه لوازم ایمنی را با خود آورده ام و نه وسائل ضروری، من همیشه با سرعت غیر مجاز حرکت کرده ام.
فراموش کردم زندگی اوتوبان نیست. توجه به گردنه ها و فراز و نشیب ها و گرش به چپ و راست نکردم.
شهداء! من منتظرم کمکم کنید؛ « تمام دست ها برای شمارش این انتظار کم است. »
زندگی برایم صفحه ی شطرنجی است که مرا مات کرده.
کمکم کنید از اول بازی کنم. من قانون بازی را نمی دانستم. برای همین بازنده شدم.
راستی ! مگر تمام آدم های بزرگ « مثل شما » که در تاریخ بشریت تحول و تغییر ایجاد کردند فرشته بودند؟
چرا من نتوانستم، در خود تحول ایجاد کنم ؟!
من به شهید محمد علی رجایی ایمان دارم که گفت : « همه اش نباید دیگران سرنوشت باشند و تو سرنوشت آنها را بخوانی، حالا یکبار هم تو سرنوشت درست کن و بگذار دیگران بخوانند. »
شهداء! کمکم کنید تا سرنوشت درست کنم.
کمکم کنید تا پیله های غرور، خود خواهی، غفلت و منیت را پاره کنم و پرواز کنم.
کمکم کنید تا بقول بچه های جنگ (شب عملیات) نور بالا بزنم.
کمکم کنید تا از پل هوی وهوس سربلند بگذرم.
کمکم کنید تا از مرداب گناه رهایی یابم .
وعده ی دیدار من و شما، ملکوت.

منبع : کتاب « سفر به سرزمین نور » ، بهزاد پودات

                                    اگر می دانی در این جهان کسی هست ...
                                   
که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند ...
                                   
و صدای قلبت آبرویت را به تاراج می برد ...

                                          
مهم نیست که او مال تو باشد ...
                                          
مهم این است که فقط باشد ...

                                      
نفس بکشد و زندگی کند و لذت ببرد ...


 

۱ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۰
جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۴۴ ب.ظ

گام های راهبردی آمریکا برای نفوذ در ایران

گام‌های راهبردی آمریکا برای نفوذ در ایران

گفتمان جمهوری اسلامی به‌عنوان یک الگوی هویتی و ارزشی متفاوت، همواره در مقابل گفتمان نظام سلطه قرار داشته است. پس سیاست مهار و مدیریت ایران با چشم‌انداز حداکثری تغییر نظام همواره در دستور کار آمریکا قرار داشته است. این موضوع البته در مقاطعی با رویکرد سخت نظامی و در مقاطعی مانند فتنه‌ی ۸۸ با استفاده از الگوی براندازی نرم، پیگیری شده است. بر همین اساس، نباید انتظار داشت که حتی پس از توافق هسته‌ای نیز ایالات‌متحده به روند دشمنی و سیاست‌های مبتنی بر مهار، نفوذ، تغییر رفتار و براندازی نظام جمهوری اسلامی خاتمه دهد، بلکه به‌عکس، شواهد نشان می‌دهد که نظام سلطه مترصد فرصتی است تا از فضای سیاسی و اقتصادی

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۴۴
جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۳۹ ب.ظ

تیتری برای پدر شهید

چه تیتری بزنیم که شایسته این پدر باشد؟

 

برای این پدر تیتر بزنید

ما خون دلها  خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود !

من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز  هر ساعت ، عاشق و معشوق  آدم های غریبه می شوند  و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!

 

من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها  بر لباسهای ساده ام  لذت می بردم و بعضی ها امروز از شلوارهای لی  خاک نما و پاره پوره خارجی !

 

من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ، بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده  و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !

 

من آنروز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم  : خدا قوت،  نه خسته برادر!  ، بعضی ها امروز برای طرح دوستی ، فقط  با عجله از همه  می پرسند :   ASL?

 

من در شب قبل از عملیات بر دستانم  حنا می زدم  تا در جشن پیروزی  یا شهادت شرکت کنم ،بعضی ها امروز  بر چهره شان  هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند  تا به نامحرم بگویند : من  های  کلاسم ،  نگاهم کنید !

 

من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ،بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه  عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست !چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است !

 

من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ،  بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم  شارژ بفرست !

 

من آنروز مشامم از بوی  دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ، بعضی هاامروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !


من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !

 

من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ، اسغفار می کردم و لذت می بردم ،  بعضی ها امروز در چت رو م ها  به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

 

من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی  بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع)  می گفتم و بعضی هاامروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

 

  من آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم ،  بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما  خود انگاره ای زشت  که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !

  

  من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز  با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید  و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی با نامحرمان در چت روم ها !

 

  من آنروز  باد گیرم را تا روی  دست و پا می کشیدم  تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم،  بعضی ها امروز  شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند !

 

من آنروز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم ،بعضی ها امروز بی واهمه در خیابان  قه قه می زنند و با بزک وآرایش و البسه رنگارنگ ، جلب تو جه نامحرم کرده و می گویند  : مرا نیز به حساب آورید ، آدمم !

 

من آنروز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم  و بعد از عملیات ، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم و بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه   فارسی وان  و  من و تو   و مارک نوشیدنی های سر میز آنها !

 

من آنروز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط ، بهر نبردی بی امان ... را می شنیدم ، وبعضی ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا ، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم !

 

من آنروز از اطلاعات شخصی  خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند ، بعضی ها امروز  حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را بی پروا در فیس بوک و توئیتر  منتشر کرده  تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند !

 

  من آنروز در خط مقدم ساعت ها بیدار می ماندم تا دشمن غافلگیرمان نکند بعضی ها امروز ساعتها برای ملاء عام و مد نمایی ، خود را تزئین می کنند تا با کار کم بهای خود ، نامحرمان را غافلگیر کنند!

 

من آنروز  به شوق شرکت در عملیات یا به یاد همسنگران شهیدم اشک می ریختم و قصد انتقام از دشمن را داشتم ، بعضی ها امروز برای شکستهای عشقی شان افسرده اند و قصد انتقام از تمام آدمها و زمین و زمان را دارند !

  من آنروز سرنگ ضد شیمیایی بر بدن خود شلیک می کردم ، بعضی ها امروز ، گونه بر رخ خود تزریق میکنند تا مبادا حقیر باشند ، و شاید بیشتر به چشم نامحرم بیایند !

 

من آنروز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم ، بعضی ها امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل برای اعلام تعهد باطل به نامحرم ، بر خود حرام کرده اند!

نه !  این قرارمان نبود !  ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید ، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم  و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی ! رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند ،رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ، تو هم  مراعات کن !  بر گرد و اندکی بیاندیش  ؛  ... ما خون دلها  خورده ایم !

منبع : وبلاگ زیبا وب ، برگزیده ای از یادداشت های یک جانباز شرکت کننده در عملیات ، والفجر 8 ، کربلای5 ، نصر و ...


کمی بیاندیشیم ......

ما در مقابل از خود گذشتگی شهدا چه پاسخی داریم

ما بعد از شهدا چه کرده ایم ؟!!!!!

شهدا برای حفظ کدام ارزش ها خون پاکشان را نثار کردند ؟

ما برای حفظ آن ارزشها چه کرده ایم ؟!!!!

 

 

۱ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۳۹