ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

اسلايدر

ساعت فلش مذهبي قرآن آنلاين

تقویم

فالطالع بينيفال روزانه
فالطالع بينيفال روزانه

حديث تصادفي

$
ایثارگران ونک

کربلا از زمان و مکان بیرون است و اگر تو می‌خواهی که به کربلا برسی باید از خود و بستگی‌هایش، از سنگینی‌ها و ماندن‌ها گذر کنی. حب حسبن علیه السلام، در دلی که خودپرست است، بیدار نمی‌شود.
سلام بر آنانی که بر خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم؛از نفس افتادندتاما از نفس نیفتیم؛ رفتند تا مابمانیم؛ شیرمردان ولایتمداری که ثابت کردند که اهل کوفه نبودندونیستند ونگذاشتند رهبرومقتدایشان در عین تنهائی ؛تنها بماند واکنون باز ماندگان آن قافله سراپا عشق با هزاران زخم گوش بفرمان ولی ومقتدایشان ؛ جان برکف آماده اند تا طومار نامردمان ونااهلان زمان را برهم بپیچند.اللهم عجل لولیک الفرج.
پيوندها

ابزار آپلود

آخرين نظرات
شنبه, ۲۸ شهریور ۱۳۹۴، ۰۱:۱۲ ق.ظ

شهدا

شهدا

ﻣﺎﻫﯽ ﻫﺎ

ﺩﺳﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ

ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﻧﻤﯽﻣﯿﺮﻧﺪ

ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ !

ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺭﺍ ﭘﺮﻭﺍﺯ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ

ﺗﺼﻮﯾﺮﯼ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ ..

ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎﯼ ﻏﻮﺍﺻﯽ ..

ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ ﺑﻪ ﺭﻧﮓ ﺩﺭﯾﺎﻫﺎ،

ﺗﺎ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺑﯿﺎﻭﺭﯼ

ﭼﻘﺪﺭ ﺩﺭ ﺩﺭﯾﺎ ﺯﯾﺴﺘﻪﺍﯼ ﻭ

ﻫﯿﭻ ﺍﺯ ﻣﺎﻫﯽﻫﺎ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ

ﭼﻘﺪﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﻗﺎﺏ ﻫﺎﯼ ﻣﺠﺎﺯ، ﺑﻪ ﺩﻭﺭ ﺍﺯ ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﻭﺝ،

ﺩﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻭ ﺑﺎﻝ ﻧﮕﺸﻮﺩﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﺮﯾﺪﻥ ﻫﺎﯼ ﺟﺎﻭﺩﺍﻧﻪ ..

ﻭ ﺗﻮ ﻫﯿﭻ ﺍﺯ ﭘﺮﻧﺪﻩﻫﺎ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﯽ ..

ﺁﻧﻬﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﯾﺎﺣﺴﯿﻦ ‏» ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻭ ﺩﺭ ‏« ﮐﺮﺑﻼﯼ۴ ‏» ﻣﺠﺬﻭﺏ ﻋﺸﻖ

ﺍﺭﺑﺎﺏ ﺩﺭ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺁﺏ ﺫﻭﺏ ﺷﺪﻧﺪ !

ﺭﺍﺳﺘﯽ ..

ﻣﺎﻫﯽﻫﺎ ﺩﺳﺖ ﺑﺴﺘﻪ ﻫﻢ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ

ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﻧﻤﯽﻣﯿﺮﻧﺪ

ﭘﺮﻧﺪﻩ ﻣﯽﺷﻮﻧﺪ .. ﻣﺜﻞ ۱۷۵ ﻣﺎﻫﯽ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺧﺎﮎ ﭘﺮﻧﺪﻩ

ﺷﺪﻧﺪ !

ﭘﺮ ﮔﺸﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺷﻬﯿﺪ ﺷﺪﻧﺪ ..

 

 

سال های بارانی(جنگ)

من؛فرزند ''سال های بارانی ام''...!!!

باران بی امان...

با قطره های سه متری...!!!

آبستن انفجار؛

در کوچه ای که خانه هایش از ترس می لرزیدند...!!!

مگر نه این که هر سقفی آوار بالقوه است...

من....

من می ترسم از ''روزهای ابری''...

می ترسم از ''کوچه های شلوغ''...

می ترسم از صدای کوبیده شدن یک در...!!!

می ترسم از صدای آمبولانس...

چه محتضری را می رساند؛

چه آبستنی را؛

با این همه من غمگین نیستم...!!!

من ''خود غمم''؛

که قد کشیده و نفس میکشد...

بر ذهن خسته ی خیابان قدم می زند...

سرنوشت را سر می کشد؛

و باز فکر می کند...!!!

سرنوشت را می توان آفرید؛

چون....

چون فرزند آن مادرم...

بعد از هر انفجاری دستی به موی من کشید؛

شکر که زنده ایم.....

دنیا ، شادی و امید پشت در حیاط

در انتظارند...!!!

 

موافقين ۰ مخالفين ۰ ۹۴/۰۶/۲۸

نظرات (۱)

It's imvaietrpe that more people make this exact point.