ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

اسلايدر

ساعت فلش مذهبي قرآن آنلاين

تقویم

فالطالع بينيفال روزانه
فالطالع بينيفال روزانه

حديث تصادفي

$
ایثارگران ونک

کربلا از زمان و مکان بیرون است و اگر تو می‌خواهی که به کربلا برسی باید از خود و بستگی‌هایش، از سنگینی‌ها و ماندن‌ها گذر کنی. حب حسبن علیه السلام، در دلی که خودپرست است، بیدار نمی‌شود.
سلام بر آنانی که بر خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم؛از نفس افتادندتاما از نفس نیفتیم؛ رفتند تا مابمانیم؛ شیرمردان ولایتمداری که ثابت کردند که اهل کوفه نبودندونیستند ونگذاشتند رهبرومقتدایشان در عین تنهائی ؛تنها بماند واکنون باز ماندگان آن قافله سراپا عشق با هزاران زخم گوش بفرمان ولی ومقتدایشان ؛ جان برکف آماده اند تا طومار نامردمان ونااهلان زمان را برهم بپیچند.اللهم عجل لولیک الفرج.
پيوندها

ابزار آپلود

آخرين نظرات

چرا اهل سنت و وهابیت به شیعیان رافضی می گویند؟ رافضی به چه معنا است؟
رافضی به معنای رها کننده است و در ابتدا به کسی گفته می شد که با حکومت وقت مخالفت کند و چون شیعیان خلافت بعضی خلفا را رها کردند، این نام را برای آنان استفاده کردند ولی انگیزه اصلی به کارگیری این لقب طعنه زدن به شیعیان به عنوان رها کنندگان دین است و بهانه ای گردیده بود برای ظلم کردن به آنان.

جواب تشریحی
«
رافضه» از ماده «رفض» به معنای ترک کردن و رها کردن است، چنان چه در مقابیس اللغة آمده: (رفضتُ الشیء أی ترکته) یعنی فلان شیء را رفض کردم یعنی آن را ترک کردم. و در ادامه گفته: به کسانی که با امیران و حاکمان خود مخالفت می کردند، روافض گفته می شد.(1)
این واژه در ابتدا، همان طور که در معنای لغوی گفته شد، به کسانی که با حکومت وقت مخالفت می کردند، اطلاق می شده است، چنانکه معاویه این لفظ را بر مروان و عده ای دیگر که پس از جنگ جمل نزد او آمده بودند به کار برده و در نامه خود به عمروعاص نوشته است: «وقد سقط الینا مروان بن الحکم فی رافضة اهل البصرة»([2]); مروان با گروهی از رافضه (کسانی که با علی(علیه السلام) مخالفت می کردند) نزد ما آمد. و این که بعدها به شیعیان رافضه گفته شد به این دلیل بود که شیعیان را به خروج از دین و ترک آن متهم می کردند. و آنان را مخالف و ترک کننده خلفا می دانستند.
اما بعد از آن این اصطلاح در مورد شیعیان به دو صورت به کار رفته است:
الف) گاهی این واژه به همه فرقه های شیعه اطلاق شده، چنان که اسفرایینی، امامیه را یکی از فرقه های رافضه دانسته و دو فرقه دیگر را کیسانیه و زیدیه بر شمرده است.(3)
ب) و گاهی این واژه به فرقه خاصی از شیعه (امامیه) اطلاق شده چنان که ابوالحسن اشعری گفته است: «دومین گروه از شیعه، رافضیان یا امامیه اند»(4)
به هر حال با مطالعه در تاریخ متوجه می شویم که بعضی از اهل سنت از این اصطلاح به عنوان حربه برای تضعیف و به انزوا کشیدن شیعه استفاده کرده اند، چرا که از این طریق آنها را به رها کردن و ترک دین و خروج از اسلام متهم می کنند و وقتی شیعیان با چنین برخوردی از طرف اهل سنت مواجه می شدند نزد ائمه(علیهم السلام)می رفتند و از این وضع شکایت می کردند و ائمه(علیهم السلام) با درایت این مشکل را به نحو مطلوبی حل می کردند. در روایتی آمده که یکی از یاران امام صادق(علیه السلام) به ایشان عرض کرد: مردم به ما لقبی می دهند که کمر ما را شکسته و قلب های ما را پژمرده کرده است و حاکمان به بهانه این لقب خون ما را مباح می دانند. امام صادق(علیه السلام) فرمود: آیا منظورت لقب «رافضه» است، عرض کرد: آری، امام(علیه السلام) او را دلداری داد و به او فرمود: اندوهگین مباش که گروه خاصی از اصحاب موسی (که فرعون را رها کردند) به این نام، نامیده شدند... آری شما بدی را رها کردید ولی آنان خوبی را»(5)
حال جای بسی تعجب است که محبان اهل بیت(علیهم السلام) به خروج از دین متهم می شوند، اهل بیتی که مردن همراه با محبت آنان، مردن در اوج و کمال ایمان است (من مات علی حب آل محمد مات مؤمناً متکمل الایمان)([6]) و شافعی چه نیکو سروده:
ان کان رفضاً حب آل محمد***فلیشهد الثقلان انی رافضی(7)
یعنی اگر محبت نسبت به اهل بیت رفض است پس زمین و آسمان شهادت دهند که من رافضی هستم .
________________________________________
[1]- محمد بن فارس، معجم مقاییس اللغة، ذیل کلمه رفض.
[2]-
نصر بن مزاحم: وقعه صفین (مؤسسة العربیة الحدیثه) ص 24 و شبیه این عبارت در: انساب الاشراف: بلاذری (دارالفکر، بیروت) ج 3، ص 72 .
[3]-
اسفرایینی: التبصیر فی الدین، تحقیق از کمال یوسف الحوت (عالم الکتب، چاپ اول، 1403 هـ ) ص 27 .
[4]-
ابوالحسن اشعری: مقالات الاسلامیین (مکتبة العصریة) ج 1، ص 88 .
[5]-
کلینی: کافی (دارالاضواء، چاپ سوم، 1405) ج 8، ص 28 .
[6]-
دیوان شافعی (دار احیاء التراث العربی، چاپ چهارم، 1402 هـ ) ص 55. و ابن عساکر: تاریخ دمشق (تحقیق علی شیری، دارالفکر) ج 9، ص 20 .
[7]-
همان.

موافقين ۰ مخالفين ۰ ۹۴/۰۶/۲۸

نظرات (۱)

Hei.Tusen takk for flotte ord i bloggen min.Synes du har en finfin blogg, også så mye flott du lager da...Du er jo kjekHeflinm.pa en strålende dag.Klemz fra Sissel