ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

اسلايدر

ساعت فلش مذهبي قرآن آنلاين

تقویم

فالطالع بينيفال روزانه
فالطالع بينيفال روزانه

حديث تصادفي

$
ایثارگران ونک

کربلا از زمان و مکان بیرون است و اگر تو می‌خواهی که به کربلا برسی باید از خود و بستگی‌هایش، از سنگینی‌ها و ماندن‌ها گذر کنی. حب حسبن علیه السلام، در دلی که خودپرست است، بیدار نمی‌شود.
سلام بر آنانی که بر خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم؛از نفس افتادندتاما از نفس نیفتیم؛ رفتند تا مابمانیم؛ شیرمردان ولایتمداری که ثابت کردند که اهل کوفه نبودندونیستند ونگذاشتند رهبرومقتدایشان در عین تنهائی ؛تنها بماند واکنون باز ماندگان آن قافله سراپا عشق با هزاران زخم گوش بفرمان ولی ومقتدایشان ؛ جان برکف آماده اند تا طومار نامردمان ونااهلان زمان را برهم بپیچند.اللهم عجل لولیک الفرج.
پيوندها

ابزار آپلود

آخرين نظرات
سه شنبه, ۵ آبان ۱۳۹۴، ۱۰:۰۹ ب.ظ

زندگی پس از مرگ

هو الحق

زندگی پس از مرگ

حیات پس ازمرگ بحث وتفسیر مفصلی داردکه دراین کلام نمی گنجدفقط به

مختصرو تیتر وار آن بسنده می کنم . اینکه انسان در دوران زندگی خودباچه

اعتقاداتی و چه آئینی زندگی میکند به خودشخص وخالق یکتامربوط میشود .

ولی درهمان آئین به دستورات حق عمل می کند یانه ؟ ومـهمتر اینکه مـقوله

انسانیت را رعـایــت مــی کندقضاوتش با حق است . ولی همین اعمال و نیات

است که جایگاه انسان را درحیات پس از مرگ تعین می کند؛ که به کدام عالم

سفر کند و در آن عالم چه جایگاهی داشته باشد.

همانطور که عرفا فرموده اند هفت عالم خلق شده که  اول  عالم  همین عالم

خاک است،عالم دوم عالم مثال است و سوم عالم روح، چهارم عالم جان،پنجم

عالم اعیان و ششم عالم اعیان ثابته وهفتم عالم ملکوت.درطریق الی الله طی

طریق سالک و  معرفتی که کسب میکند  و ترازوئی که حق با آن میزان میکند

انسان رادریکی ازاین عوالم قرارمیدهد.ولی بحث موردنظرحقیرنوع مرگ است؛

که در این مورد بحث   و نظرات   بسیاری  مطرح  شده است . در هنگام  تخلیه

غالب مثالی از  کالبدانسان ،بسیارمهم است که شخص متوجه این اتفاق بزرگ

زندگی خود می شود یا نه ! ازعلما و بزرگان شنیده ایدکه وقتی شخصی فوت

می کند روح درآن مکان حاضر است و به اطرافیان و نزدیکان که بیقراری میکنند

نهیب میزندوتلاش میکندتا آنهاراازحضورخودآگاه کند و بفهماند که او زنده است

ولی وقتی بی توجهی فرزندان و اطرافیان را می بیندعذاب می کشد .این بحث

از دیدگاه عرفان و آنچه که واقعیت دارد ؛ مراتبی دارد که با استفاده ازسخنان

عرفا و پیشوایان به آن می پردازیم .

اعمال ،کردار،گفتارو پندار هرفردی تعیین کننده عاقبت اوست .بسیار  بزرگان و

پیشوایان ما توصیه بــه رعایت تقوا و پرهیزگاری می کنند . این که انسان تا چه

حــدی این مواردرا    رعایت کند ، چه اعتقاداتی داشته باشد ودرهمین حال به

اعتقادات خود عمل کند، میزان   ترازوی حق است . ولی همین میزان است که

به بحث ما مربوط می شود .  وقتی زمان مــرگ فرا میرسد همین مــیزان است

که حـق بـراساس آن معین میکند که شخص متوجه مرگ خودبشود یا نه . حق

بسیار نکته سنج است و برای هر فردی زمان متوجه  شدن  این  اتفاق   بزرگ

متفاوت است.اینکه کی به انسان اجازه بدهند تا بفهمدمرده است  بسیار  مهم

است .یک نوع آن مربوط می شودبه آن دسته از  انسانها که  در ترازوی  الهی

سربلند شدند،این گروه وقتی این عالم را ترک میکنندازجانب حق به اوفهمانده

می شود که مرده است ومیداند کسی که بمیردازدیددیگران پنهان شده است؛

این یعنی   دیگر انسان از برخورد مناسب یا نا مناسب فرزند و عیال و دوستان

عذاب نمی کشد. این یعنی رفتارو گفتارانسانها برای اونباید دردناک باشد،این

یعنی نعمت بزرگی که ازجانب حق به او  عطاشده است.

نوع دیگرکه کاملا متفاوت بانوع اول است؛دراین حالت حق بامیزان خود بواسطه

اعمال شخص به اواجازه نمیدهدمتوجه مردن خود شود.این همان حالتی است

که شنیده ایم روح انسان بالای جنازه خودایستاده وهر چقدر داد و فریاد میزند

که من اینجا هستم وزنده ام کسی به اواهمیت نمیدهد،کسی که تاقبل مرگ

هردستوری  صادر میکرد بلادرنگ انجام  میشد حالا دیگر  کسی به او   اهمیت

نمیدهد. تازه این اول کاراست و عذاب ها ازاینجاشروع می شود . تصور کنید

انسان هر تلاشی می کند که خود را  به  اطرافیان  بفهماندبیهوده است ؛ چون

احساسات در آن عالم شدید تر  است وقتی انتظار  از همسر و  فرزندان  دارد

برآورده نمیشود چنان  خشمی بر   او چیره میشود    که ازشدت خشم گوئی

سراسروجود اورا آتش فراگرفته ، توصیف حالات این افراد واقعا سخت است .

شدیدترین  عذاب زمانی است که بعد از مدتی  پای نامحرمی به خانه او باز می

شود !  بیچاره نمیداندکه همسرش محرم او شده ، چه عذابی سخت تر از این؟

به تصور اینکه هنوز زنده است وزندگی میکند هزاران نوع عذاب و سختی برای

او رقم میخورد.حق تعالی باسنجش اعمال هرشخصی،معین میفرمایدکه چه

وقت به اومرگش فهمانده شود . یعنی اینطور نیست که فردی که از  این عالم

سفر کرد و  نفهمید مرده تا ابدموردغضب حق قرارمیگیرد.بلکه مدت زمان عذاب

که انسان باسهل انگاری برای خودرقم زده متفاوت است وخـدای رحمان آنـقدر

مـهربان و بخشنده است که ما امید بـه بخشایش او داریم  .  بنابراین  با  پایان

محکومیت هـرفردی درآن عالم به او می فهمانند که به عالم آخرت سفر کرده

است و از دیدها پنهان شده .  وهستند انسانهای شریفی که به واسطه قرب

به حق قبل از پایان عمر و اندکی قبل از جان سپردن متوجه پایان حیات خود در

این عالم می شوند. که خوشا بحال این مومنین (والسّابقونَ السّابقون ، اُولئِکَ

المُقرّبون).درعرفان عملی وقتی سالکی تحت تعلیم مرشدی قرارمیگیرد،ابتدا

که بایدازهرگناهی دوری کند،واگر خطائی از او سر بزند باید جبران کند تا بتواند

در این راه طی طریق کند  .  پیر راه به سالک یاد می دهد که چطوری حتی از

فکر گناه هم دوری کند .چون مهمترین امری که انسان رابه گناهان آلوده میکند

همین افکاراست؛اگر شخصی بتواندافکارخودرا کنترل کند خـود بـه خـود از فکر

بـد هـم دوری مـی کند و  ایـن اولین  قدم برای دوری از خطاهاست . در عرفان

عملی شیخ راه به سالک یاد میدهد  که چطوری باید دائم در حال زندگی کندتا

بتواندافکارش راکنترل کند.دراینجاست که وجود مرشدبرای سالک ملموس می

شود . طبیعت انسان طـوری است کـه تا بـه او تـذکر داده نشود بـه اشتباهات

خود   پی نمیبرد مگر چطور استثناء   یکی پیدا شود . در عرفان عملی آموزش

دوری از گناه پله اول است وگرنه مهمترین امور معرفت الله است که شیخ به

سلاک یاد میدهد   .سالک دررسیدن به هدف ، سلوک را همواره چراغ راه خود

قرار میدهد . راه    او   ریاضت وکشف وشهود است که غالباً با توبه و مجاهده

آغاز می شود   و  در    طی این طریق حال و  دل سالک پاک میشود و  قابلیت

اتصال به حق را پیدا می­کند . مراد و  مرشد سالک دراین طریق راهبراو میباشد.

سالک دردست مراد همانند مرده­ای در دست مرده شور است.

مراد  سالک را به حسب استعدادبه مجاهده،عزلت ،روزه ،سکوت،  تفکرممتد  و

محاسبه نفس وا می­داردو این مجاهده اگربا حلاوت واخلاص سالک همراه باشد

درطی مدارج کمال او را از نردبان معراج بالا می­برد.

نوع مرگ هم با عدل الهی سنجیده و مشخص میشود ؛ حتما برخورد کرده اید

که فردی  به بهترین وجه  جان سپرده  و در  مقابل  ، شخصی به بدترین حالت

ممکن از دنیا  میرود !!

یکی زمان احتضاراواندک است یکی سالها جان میدهدتاخلاص شود . هر چقدر

وابستگی انسان به این دنیا کم باشدموقع ترک این عالم راحت ازآن میگذرد ،

ولی هرچقدروابسته به عالم خاک  و مال و منال باشد  به سختی و  ذره ذره

غالب مثالی از او کنده می شود .

به قول « حضرت شاه شرف الدین علی » مرشد برحق و قطب زمان : مَثَل ترک

این دنیا،مِثل کندن کاغذی  که به دیوارچسبیده باشدرا دارد؛ میفرمودند که اگر

کاغذ را با آب دهان به دیواربچسبانیدبا یک فوت راحت کنده می شود،ولی اگر

کاغذراباچسب قوی به دیوار بچسبانید موقع کندن باید کاغذراتکه تکه کنیدتاجدا

شود.وتوصیه میفرمودند  که اندازه ای به این دنیا وابستگی داشته باشید که

زمان ترکش به راحتی از آن بگذرید .

امیدبه بخشش و مهربانی حق این جسارت را به ما میدهد که هر گناهی داریم

با   توبه  بدرگاه حق خود را  آماده  رفتن  به عالم آخرت کنیم   .  وبقول حضرت

مولاعلی ابن ابیطالب(ع)  دراین دنیا طوری زندگی گنید که انگار یک روز بیشتر

زنده نیستید.

خدایا به بزرگیت به حق اولیائت و بحق ائمه بزرگوار، ما را ببخش و هنگام جان

سپردن عنایت درک جان سپردن را به ما عطاکن.

 

موافقين ۰ مخالفين ۰ ۹۴/۰۸/۰۵