تروریسم؛آمریکا وتناقضهای پنهان وآشکار
|
تروریسم؛ آمریکا وتناقضهای اشکار وپنهان
تروریسم،آمریکا و تناقضهای پنهان و آشکار
<ما در دوران ترسناکی به سر میبریم، گروههای تروریستی در تمام نقاط دنیا در حال گسترش هستند، القاعده بار دیگر پایگاههای خود را در پاکستان و افغانستان مستقر کرده است. اینها موضوعاتی است که بارها در حال شنیدن آنها هستیم.>
فرید زکریا، از سردبیران مجله نیوزویک در مقاله خود مینویسد: <در میان این جنب و جوشها درک حقایق به سختی امکان پذیر است. اما جای بسی خوشبختی است که در نهایت در هفته اخیر پژوهشی دقیق و مستقل در رابطه با تروریسم توسط دانشگاه <سایمون فریزر> کانادا منتشر شد. یافتههای این پژوهش بدون تردید تعجب همگان را برمیانگیزد.
شاید موارد کشف شده در این یافتهها دلایل هراس شما را روشن کند: مرکز ملی مبارزه با تروریسم(NCTC) نهادی وابسته به دولت آمریکا که مسوولیت بررسی و مطالعه حملات تروریستی را بر عهده دارد طی گزارشی اعلام کرد که از سال 2005 تا 2006 شاهد افزایش 41 درصدی حملات تروریستی بودهایم، همچنین این روند صعودی در سال 2007 نیز ادامه داشته است.
یک سازمان دولتی دیگر با نام موسسه پیشگیری از تروریسم(MIPT) گزارش داده که شمار کشتهشدگان ناشی از حملات تروریستی از سالهای 1998 تا 2006 هر ساله 450 درصد افزایش داشته است.
در گزارش دیگری با عنوان مطالعه تروریسم و عکسالعمل در قبال آن که توسط آمریکا منتشر شده است آماری برابر 75 درصد افزایش در سال 2004 را نشان میدهد.
گزارش دانشگاه سایمون فریزر عنوان میدارد که هر سه این گزارشها یک نقص مشترک دارند. این نقص به این صورت بوده که آنها تلفات غیر نظامیان در جنگ عراق را نیز جزو آمار تلفات ناشی از تروریسم آوردهاند. این در حالی است که این اقدام به هیچ وجه عاقلانه نیست.
عراق یک منطقه نظامی و جنگی است و همانند مناطق جنگی در دیگر نقاط دنیا، بسیاری از کشتهشدگان غیرنظامی هستند. پرفسور <اندروماک>، مدیر این پژوهش میگوید: طی 30 سال گذشته در جنگهای داخلی در کشورهای آنگولا، سیرالئون، گواتمالا، اوگاندا، بوسنی و دیگر کشورها، همانند عراق تعداد زیادی از افراد غیر نظامی کشته شدهاند اما با این وجود به این بهانه که کشتار مردم در این کشورها عمدی و سیاسی بوده و توسط گروههای غیر دولتی انجام شده، این نهادهای دولتی آنها را هیچ گاه به عنوان تلفات ناشی از تروریسم در نظر نگرفتهاند.
<ماک> برای ادعای خود دو مثال محسوس میآورد، یکی در سال 2004 که شبه نظامیان <جنجاوید> حداقل 723 غیر نظامی را در سودان به قتل رساندند.
این در حالی است که در همین سال، موسسه پیشگیری از تروریسم، هیچگونه تلفات ناشی از تروریسم در سودان به ثبت نرسانده است و مطالعه تروریسم(START) این رقم را تنها 17 نفر اعلام کرده است. در مورد دیگری در کنگو در سال 1999، مطالعات دیگری، آمار کشته شدگان به دست شبه نظامیان را صدها نفر اعلام کردهاند.
در این مورد، موسسه پیشگیری از تروریسم، آمار کشته شدگان ناشی از تروریسم، را صفر و مطالعه تروریسم آمار آن را هفت اعلام میکند.
در صورتی که آمار عراق را وارد کنیم، نتایج تحلیلها منحرف میشوند. در آمارهای مرکز ملی مبارزه با تروریسم و موسسه پیشگیری از تروریسم، 80 درصد تلفات مربوط به عراق است، اما در صورتی که عراق را به حساب نیاوریم به این نتیجه میرسیم که تروریسم طی پنج سال گذشته سیر نزولی داشته است.
در هر دو پژوهش ارائه شده توسط مطالعه تروریسم و موسسه پیشگیری از تروریسم، آمار تلفات بدون عراق، از سال 2001 تاکنون بیش از 40 درصد کاهش داشته است.
این گزارش میافزاید: در تنها پژوهش مستقل دیگری که توسط موسسه <اینتل سنتر> انجام گرفت و نتایج آن در اواسط سال 2007 منتشر شد، حملات مهم القاعده طی 10 سال گذشته مورد بررسی قرار گرفته است.
این پژوهش اشاره میکند که تعداد حملات نیروهای القاعده نسبت به سال 2004، که بیشترین میزانآن را شاهد بودیم، 65 درصد و تلفات ناشی از این حملات حدود 90 درصد کاهش یافته است.
پژوهش سایمون فریزر عنوان میدارد که کاهش میزان فعالیتهای تروریستی بنا به دلایل متعددی میتواند باشد که از این میان میتوان به عملیات موفقیتآمیز ضد تروریستی در بسیاری از کشورها و اختلافات درونی در گروههای تروریستی اشاره کرد.
اما مهمترین دلیل ارائه شده در این پژوهش، در کاهش حمایت از سازمانهای تروریستی در کشورهای مسلمان طی پنج سال اخیر بوده است.
بر اساس نظرسنجی اخیر انجام شده توسط شبکههای <بی.بی.سی> و <ای.بی.سی> در سال 2007 در افغانستان مشخص شد که حمایتها از شبه نظامیان در این کشور به یک درصد رسیده است. در ایالتهای شمالی پاکستان نیز جایی که پایگاههای القاعده قرار دارد، حمایتها از اسامه بن لادن، رهبرالقاعده از 70 درصد در ماه اوت 2007 به چهار درصد در ژانویه 2008 رسیده است.
به نظر میرسد که این کاهش به دلیل قتل بینظیر بوتو، نخست وزیر فقید پاکستان باشد، اما نشاندهنده یک گرایش در میان مردم است؛ با هر حمله تروریستی حمایت مردم از این گروهها کمتر و کمتر میشود. پروفسور ماک در پژوهش سایمون فریزر میگوید: این روند در میان کشورهای مسلمان، یکی پس از دیگری ادامه مییابد. معانی استراتژیک این مساله قابل تامل است، چرا که تاریخ نشان داده گروههای تروریستی که بدین نحو حمایتهای مردمی خود را از دست میدهند، دیر یا زود متلاشی میشوند. مرکز مدیریت بحرانها و توسعه بینالمللی دانشگاه مریلند نیز در پژوهشی اشاره میکند که تعداد سازمانهایی که در خاورمیانه و شمال افریقا دست به فعالیتهای خشونتآمیز میزنند از سال 1985 تا 2004، 54 درصد کاهش داشته است.
در عوض، این سازمانها به روشهای مسالمت آمیزی برای آشکار کردن اعتراضات خود روی آوردهاند و این میزان در همین دوره سه برابر شده است.
فرید زکریا در انتهای گزارشش نوشته است: حال این سؤال مطرح میشود که چرا مردم آمریکا از مطالعاتی از این دست و مطالعاتی مانند آنچه توسط دانشگاه سایمون فریزر و افراد شاخص و متخصص دانشگاهی انجام و به آگاهی سازمان ملل نیز رسیده و در بسیاری از کشورهای دنیا، از کانادا تا استرالیا در مورد آنها بارها بحث شده است، مطلع نمیشوند؟ دلیل آن کاملا مشخص است: چون این گزارشها با روایت ما از ترس و وحشت که مدتها است آن را به راحتی پذیرفتهایم، سنخیتی ندارند!
خطر سلاحهای متعارف
در همین حال، پس از انتشار مطالبی در وب سایتهای مربوط به القاعده که از شبه نظامیان این گروه تروریستی خواسته است تا به دنبال دستیابی به سلاحهای کشتار جمعی برای استفاده علیه آمریکا باشند، وزیر امنیت داخلی آمریکا حمله هستهای از سوی تروریستها را کم اهمیت خواند.
<مایکل چرتف> وزیر امنیت داخلی آمریکا که در اتحادیه آکسفورد لندن صحبت میکرد، اعلام کرد: در حالی که مقامات به علاقه القاعده برای افزایش چنین توانایی در خود اذعان دارند، آمریکا بسیار نگران است که تروریستها از سلاحهای متعارف استفاده کنند.
وی به دانشجویان و خبرنگارانی که در این انجمن معروف مناظره (اتحادیه آکسفورد) شرکت کرده بودند، گفت: پاسخ کوتاه من این است که آنها قصد این کار را دارند؛ اما احتمال انجام چنین کاری به ویژه در مدت زمان کوتاه، کمتر از استفاده از سلاحهای متعارف است.
چرتف این سخنان را پس از آن ابراز کرد که در وب سایتهای مربوط به گروه تروریستی القاعده، نوشتهها و تصاویر ویدیویی از جمله یک ویدیو 39 دقیقهای بود که از شبه نظامیان خود میخواست تا به سلاحهای کشتار جمعی دست پیدا کنند.
<گروه اطلاعاتی موجودیتهای تروریسم بینالمللی>(SITE) مستقر در واشنگتن که بر سایتهای شبهنظامیان نظارت میکند، عنوان کرد که در این ویدیو از آمریکا به عنوان یک کشور ضعیف یاد شده و به طور ضمنی اشاره شده است که شبه نظامیان باید از چنین تسلیحاتی به عنوان مانعی در برابر هر گونه حمله هستهای علیه هر کشور مسلمان استفاده کنند.
اگرچه به نظر نمیرسد هیچ کدام از این اظهارات معتبر باشد، اما اگر تمام آنها را کنار یکدیگر بگذاریم، این سوال به ذهن متبادر میشود که آیا شبه نظامیان چنین تواناییهایی دارند و آیا این که میتوانند چنین حملهای را انجام دهند یا خیر؟
وی در این باره گفت: در مدت زمان نزدیک، تمرکز بر روی سلاحهای متعارف خواهد بود که هنوز میتواند مخرب باشد؛ چیزی در مقیاس حملات یازدهم سپتامبر و یا حملاتی به سیستم حمل و نقل. ما باید به کل این طیف نگاه کنیم.
<ریتا کاتز> مدیر SITE گفت: این ویدیو بخشی از یک جریان تبلیغات سیاسی برای ترساندن غرب است.
وی گفت: این فقط یک تمایل قوی است که شبه نظامیان برای استفاده از چنین تسلیحاتی دارند، اما من دلیلی نمیبینم که از یک حمله هستهای به آمریکا بترسیم.
<بن ونزکه> رئیس گروه اطلاعاتی <اینتل سنتر> اظهار کرد: احتمالا این ویدئو توسط القاعده تهیه نشده است، اما توسط کسی درست شده است که به این اهداف عشق میورزد.
وی گفت: آنها کلیپها را از هر جا میگیرند، از بی.بی.سی یا از ویدیوهای قدیمیبن لادن و آنها را کنار هم میگذارند.
جنگ اینترنتی
در چنین شرایطی روزنامه واشنگتن پست از افزایش حملات القاعده در فضای اینترنت خبرداد.
روزنامه واشنگتن پست در سایت اینترنتی خود نوشت؛ ابتدای سال جاری یک فرد تندرو که خود را <ابوحمزه> نامیده بود، سؤالی درباره نیروهای پلیس مخفی مصر از معاون رهبر القاعده مطرح کرد و پرسید: آیا آنها افراد بیایمانی هستند؟ آیا کشتن آنها قابل قبول است؟ چند هفته بعد جوابی از ایمن الظواهری، مردی که 25 میلیون دلار برای سر وی جایزه تعیین شده است، دریافت شد حاکی از این که کشتن نیروهای پلیس موجه است، زیرا همه آنها کافر هستند. بعد از این مکاتبه میان ظواهری و فرد ناشناس، ظواهری 1888 نامه اینترنتی دریافت کرد که در آنها سؤالاتی از وی پرسیده شده بود و او هم با حوصله به یک پنجم این سؤالات پاسخ داد که برخی از این سؤالات حاوی انتقاداتی از القاعده به علت اقدامات آن علیه افراد بیگناه بود.
روزنامه واشنگتن پست در ادامه نوشت؛ اکنون دیگر جنگ علیه تروریسم به جنگ ایدهها و جنگی تبلیغاتی تبدیل شده است که در آن طرفین تلاش میکنند از طریق تلویزیون و اینترنت، ذهنها و قلبها را به سوی خود جلب کنند که در این جبههها، القاعده در سالیان اخیر موضع و صدای خود را تقویت کرده است و با استفاده از امکانات جدید و با سود بردن از اشتباهات رقبای خود، عملیات تبلیغاتی گستردهای را به راه انداخته است که از طریق آن به شیوهای مداوم و مطمئن، با هزاران نفر از طرفداران و علاقه مندان خود در نقاط مختلف به زبانهای مختلف ارتباط برقرار میکند. هر سه الی چهار روز به طور متوسط رهبران و فرماندهان القاعده یک پیام اینترنتی توسط شبکه اینترنتی تروریستها همچون <سحاب> منتشر میکنند که عموماً این پیامها در استودیوهای خانگی تهیه و تدوین میشوند.
براساس این گزارش، القاعده سال گذشته 97 پیام را منتشر کرد که در مقایسه با سال 2005، 6 برابر شده بود. مقامات اطلاعاتی آمریکا و اروپا معتقدند که یکی از علل افزایش پیامهای اینترنتی القاعده در سالهای اخیر این است که شبکه اینترنتی که این پیامها را ارائه میکند، در مناطق قبیلهای غرب پاکستان مستقر شده که دسترسی و بازرسیهای دولتی در این مناطق غیر ممکن است. برخی از مقامات آمریکایی میگویند این کشور فرصتهای خوبی را برای قطع ارتباط عملیاتی نیروهای القاعده از دست داد و اکنون امنیت ارتباطی نیروهای القاعده به سطحی رسیده که غیر قابل نفوذ است.
روزنامه واشنگتن پست در ادامه نوشت؛ مقامات آمریکایی همچنین اعتراف میکنند که این کشور نمیتواند در زمینه ایدئولوژی با القاعده مقابله کند. با وجود آنکه میلیونها دلار برای تاثیر گذاری بر افکار عمومی جهان اسلام سرمایهگذاری کرده است و وزیر دفاع آمریکا هم به توانمندی القاعده در انتشار پیامهای اینترنتی اعتراف کرده است. مقامات امنیتی آمریکا میگویند: زمانی که بن لادن میخواهد پیامی را ارسال کند، یک تصویربردار مورد اعتماد القاعده به خانهای امن در منطقهای از پاکستان فراخوانده میشود و زمانی که تصویربرداری انجام میشود، این تصویر به شکل یک فایل رایانه قابل حمل در اختیار یک فرد قرار داده میشود تا این فایل را به فردی که باید آن را ویرایش و آماده کند، برساند و بعد از این اقدام، پیام بن لادن روی اینترنت منتشر میشود. تحلیلگران میگویند مرکز اینترنتی سحاب که پیامهای القاعده را منتشر میکند به بهترین فن آوریها دسترسی دارد و ادیتورهای تصویری و تهیهکنندگان آن، از رایانههای پیشرفته و دوربینهای مدرن استفاده میکنند و فایلهای تصویری آن با نرمافزارهای بسیار پیشرفتهای محافظت میشوند که نهادهای امنیتی در جهان از آنها استفاده میکنند.
یک کارشناس آمریکایی مبارزه با تروریسم گفت: ما همه فکر میکنیم که رهبران و فرماندهان القاعده در غارها زندگی میکنند و <میران شاه> شهر مرزی پاکستان در نزدیکی مرز افغانستان که پناهگاه نیروهای القاعده محسوب میشود، احتمالا آن سوی کره ماه قرار دارد، اما واقعیت این است که نیروهای القاعده همگی میتوانند با لپ تاپهایی که در اختیار دارند با جهان ارتباط برقرار کنند؛ همان کاری که ما در منزلمان مثلاً در واشنگتن انجام میدهیم.
براساس این گزارش، اظهارات بن لادن و دیگر مسئولان القاعده یک هفته بعد از آن که بیان میشوند، میتوانند در فضای اینترنت منتشر شوند اما اکنون این زمان، دو یا سه هفته طول میکشد.
<دیا راشوان> کارشناس مصری امور القاعده میگوید: نیروهای القاعده تحت هیچ نوع فشاری نیستند و برای تهیه و انتشار پیامهای رهبران این گروه، امکانات و فرصت کافی در اختیار دارند.
به نوشته روزنامه واشنگتن پست؛ نهادهای امنیتی آمریکا بعد از چند سال تلاش، هنوز نتوانسته اند درباره پیامهای ویدیویی بن لادن به اطلاعات مورد نیاز دست بیابند، اما این مقامات میگویند که رهبران القاعده با آمادهسازی و ارسال پیامهای جدید، خود را در معرض خطرات زیادی قرار میدهند. <ابو مصعب الزرقاوی> رهبر القاعده در عراق، سال 2006، دو ماه بعد از آن که یک پیام تصویری از وی منتشر شد. در حمله هوایی نیروهای آمریکایی کشته شد. در ماه می سال 2007 هم یک فرمانده ارشد طالبان 36 ساعت بعداز آنکه در یک مصاحبه تلویزیونی شرکت کرد، توسط نیروهای ناتو در استان هلمند کشته شد. در سال 2005 ماشین تبلیغاتی القاعده بهطور جدی تضعیف شد، زیرا الجزیره به عنوان شبکه مورد علاقه گروه تروریستی القاعده از انتشار پیامهای آن خودداری کرد. همزمان آمریکا و همپیمانان آن تلاش کردند از طریق تحت فشار گذاشتن تأمینکنندگان خدمات اینترنتی از فعالیت وب سایتهای اسلامی جلوگیری کنند. برخی از متخصصان مهم این حوزه ربوده و کشته شدند و پایهگذار یکی از وب سایتهای مهم تروریستها در عربستان سعودی به قتل رسید و در اکتبر سال 2005 نیروهای پلیس انگلیس شخصی به نام <یونس تسولی> را دستگیر کردند. وی که متولد مغرب بود نقشی بنیادین در ایجاد تأسیسات و ابزارهای مورد نیاز برای ارتباط گروههای مسلح در عراق و دیگر گروههای القاعده ایفا کرده بود. همان زمان حامیان القاعده شبکه اینترنتی جدیدی را با نام مرکز رسانهای <الفجر> تاسیس و راهاندازی کردند. این مرکز اینترنتی جدید پیامها و مطالب القاعده، گروه طالبان و دیگر گروههای مسلح را در کشورهایی مانند عراق، سومالی، مناطق شمال آفریقا و یمن منتشر میکند و بسیاری از پیام هایی که توسط این مرکز منتشر میشوند به زبانهایی مانند انگلیسی، آلمانی، ایتالیایی، فرانسوی، پشتو، ترکی و دیگر زبانها ترجمه میشوند. این مرکز اینترنتی با اتخاذ تدابیر امنیتی تلاش میکند پیامهای دریافتی را تنها از منابع اصلی دریافت کند و به نوعی به کاربران و استفادهکنندگان خود این اطمینان را بدهد که آنها اطلاعات دست اول را در اختیار دارند و اکنون بعد از گذشت مدت زمانی از فعالیت آن، امنیتش چنان تقویت شده است که نهادهای امنیتی آمریکا دیگر به راحتی قادر به شناسایی و مقابله با فعالیتهای آن نیستند. یکی دیگر از مشخصات مرکز اینترنتی القاعده این است که فعالیت آن چندان وابسته به افراد نیست، لذا در صورتی که 20 نفر از دست اندرکاران آن شناسایی و دستگیر شوند، باز هم فعالیتش متوقف نخواهد شد، زیرا افراد دیگری در مناطق دیگر میتوانند با استفاده از رمزهای ورودی، آن را فعال کنند.
انتقاد از رئیس سیا
در همین حال، <مایکل هایدن> رئیس سازمان سیا، بعد از اظهاراتش مبنی بر ضعیف شدن القاعده بعد از ایجاد موانع جهانی در قبال این گروه، مورد انتقاد شدید قرار گرفت.
<جی راکفلر> رئیس کمیته اطلاعات سنای آمریکا، گفت: ارزیابی خوشبینانه هایدن مطابق با ارزیابیهای اطلاعاتی انجام شده در طول سال گذشته نیست.
راکفلر طی نامهای به رئیس سازمان سیا نوشت: در حقیقت بعد از بررسی گزارشهای اطلاعاتی طبقهبندی شده، مسالهای را که موجب چنین نتیجهگیری شود، مشاهده نکردم.
ارزیابی هایدن که یکی از خوشبینانهترین ارزیابیها بعد از حملات 11 سپتامبر 2001 است، در کمتر از یک سال پس از هشدار وزارت اطلاعات آمریکا مبنی بر تشکیل دوباره القاعده در مناطق مرزی منتشر شده است.
هایدن طی مصاحبهای با روزنامه واشنگتن پست، درحالی که هشدار داد القاعده هنوز یک تهدید جدی باقی مانده است، گفت: با در نظر گرفتن همه جوانب، ما به وظایف خود بسیار خوب عمل کردهایم.
وی اظهار داشت: در فهرست دست آوردها و موفقیتهای ما میتوان به مواردی همچون شکست نزدیک استراتژیک القاعده در عراق و عربستان و موانع بسیار مهم جهانی علیه القاعده اشاره کرد.
در اوایل ماه گذشته، <مایکل لییتر> رئیس مرکز ملی مبارزه با تروریسم، به قانونگذاران آمریکایی گفت: تلاشهای آمریکا برای متوقف کردن توطئهها و نقشههای القاعده بیثمر بوده است.
<بروس ریدل> یکی از تحلیلگران سابق سازمان سیا، گفت: اظهارات هایدن بسیار بسیار خوش بینانه است.
وی افزود: من معتقدم دولت آمریکا قصد دارد تصویر موفقیتآمیزی از اقدامات خود ارائه دهد، به ویژه همزمان با نزدیک شدن به پایان دوره هشت ساله ریاست جمهوری جورج بوش، بنابراین نباید از شنیدن این اظهارات خوشبینانه تعجب زده شد.
سرویس بیارزش اطلاعاتی
این درحالی است که دستیار مدیر سازمان مرکزی جاسوسی آمریکا و نایب رئیس شورای جاسوسی ملی این کشور گفته است که سرویس جاسوسی آمریکا هر چند سرویس کوچکی نیست، اما با توجه به عملکرد آن، دیگر سرویس با ارزشی برای مردم آمریکا نیست.
<مارک لونتال> در مقالهای که با عنوان <شکست واقعی سازمان جاسوسی> در روزنامه واشنگتن پست منتشر کرد، نوشت: ما به عنوان یک نهاد عمومی و یک حرفه، شکست خوردهایم.
وی نوشته است: ما به دلیل حادثه 11 سپتامبر، اظهارات غیرواقعی در مورد سلاح کشتارجمعی در عراق، فرضیه سلاح کشتارجمعی ایران یا داستانهای وحشتناک در مورد تسلیم و توقیف، شکست نخوردهایم؛ ما به این دلیل شکست خوردهایم که نقش، محدودیتهای شغلی و نظرات خود در مورد آنچه از ما انتظار میرود را بهطوری شایسته و قابل درک، در انظار توجیه نکردهایم.
این مدیر امنیتی آمریکا افزود: ما به این دلیل شکست خوردهایم که اجازه دادهایم مردمی که ما را نمیشناسند، دوست ندارند و درک نمیکنند، ما را به تمسخر گرفته به ما تهمت بزنند و مفهومی غلط از ما ارائه کنند.
لونتال با اشاره به سستی جامعه جاسوسی آمریکا نوشته است: نتیجه این سستی، بازسازی غلط کل جامعه جاسوسی، بر مبنای فرضیات غلط بوده است.
در داخل جامعه، منفیبافی ما روحیه افراد را فلج ساخته و در خارج از این جامعه، دیدگاه مردم را نسبت به ارزش اهداف حیاتی و دشواری که ارائه میدهیم، به شدت کاهش داده است.
ما اجازه دادهایم تا سایرین با انتظارات کاملا غلط و غیرواقعی، بار مسئولیت را به دوش ما بیاندازند.
هیچیک از اینها به منظور انتقاد از <مایک مک کانل> مدیر امنیت ملی، <جان نگروپونته> مسئول ماقبل وی و یا کارمندان آنها نیست، اما حقیقت این است که جامعه جاسوسی اکنون بعنوان یک نهاد، شکست خورده تلقی میشود.
این جامعه اکنون به یک نهاد سیاسی تبدیل شده که تاثیر تلاشهای آتی آن را از میان میبرد و این امر نه تنها برای یک کارشناس سابق جاسوسی مثل من، بلکه برای تمامی مردم آمریکا یک مسأله است.
وضعیت نامناسب جامعه جاسوسی، به دلیل دو رویداد مختلف، یعنی حمله تروریستی 11 سپتامبر و شکست در یافتن سلاح کشتار جمعی در عراق بهوجود آمده است، اما درسی که خارجیان از این دو واقعه مجزا گرفتهاند، اغلب متضاد بوده است.
جامعه جاسوسی در واقعه 11 سپتامبر، به دلیل شکست در بههمپیوستن اطلاعات به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. یک مفهوم خفت بار و ناشایسته که متاسفانه وارد فرهنگ عموم شده است، اما در عراق جامعه جاسوسی متهم شد که اطلاعاتی بیش از اندازه ارائه داده است.
جامعه جاسوسی در مورد واقعه 11 سپتامبر به حد کافی هشدار نداده بود، اما هشدارهای آن درباره عراق، بیش از حد واقعی بود.
به عبارتی، جامعه جاسوسی در واقعه 11 سپتامبر به دلیل نداشتن قوه تخیل مقصر شناخته شد، اما در عراق، بیش از حد خیالاتی عمل کرد.
در واقعه 11 سپتامبر، ارائه ندادن اطلاعات جاسوسی یک مشکل بزرگ مینمود، اما در عراق، اطلاعات بیش از حدی مانند گزارشهای ساختگی در مورد آزمایشگاههای سیار سلاحهای شیمیایی با نام رسوای <کروبال> ارائه شد.
مفهوم تلویحی، از نظر ما در کارشناسی جاسوسی این است که سازمان جاسوسی، همیشه باید اطلاعات درست ارائه کند، اما این امکان پذیر نیست و زمان آن رسیده که به این مساله عادت کنیم.
من درک میکنم که چرا مردم از نحوه برخورد جامعه جاسوسی با واقعه 11 سپتامبر و عراق مأیوس هستند، اما باید به توان جامعه جاسوسی نیز توجه داشت. متاسفانه این جامعه توضیحی درمورد توانایی هایش ارائه نکرده است.
اول به واقعه 11 سپتامبر توجه کنید. هنوز کسی به کار یا کارهایی که میتوانست انجام گیرد تا شاید از این حملات جلوگیری شود، اشارهای نکرده است.
به نظر من و بسیاری از همکارانم، با توجه به قوانین بازی در آن زمان، حتی از دست دادن فرصتهای عملیاتی، کاری جز این نمیکرد که القاعده را وادار کند تا تروریستهای دیگری به آمریکا اعزام نماید و حتی اگر تمامی اطلاعات پیوند داده میشد، هنوز هم اطلاعات تاکتیکی کافی در دست نبود تا بتوان 4 هواپیمای آن سهشنبه صبح را متوقف کرد.
این یک پیام بسیار مضطربکننده است. رهبران سیاسی و عامه مردم ترجیح میدهند فکر کنند که حملات القاعده نتیجه کاستیهایی بود که مشخص شده و ازمیان رفتهاند و بنابراین میتوانیم به احساس امنیتی که پیش از واقعه 11 سپتامبر داشتهایم، بازگردیم.
شنیدن این حقیقت که باوجود تمامی آموختههایمان و باوجود تغییراتی که ایجاد کردهایم، درواقع ممکن است چنین اتفاقی مجدداً رخ دهد، بیش از حد دشوار و شنیدن اظهارات کنگره مبنی براینکه ایجاد دفتر مدیر اطلاعات ملی در سال 2004، باعث شده تا آمریکا باردیگر به محلی امن تبدیل شود، بسیار مضحک و آزاردهنده است.
از نظر من عراق، شکست جاسوسی جدیتری بود. تحلیل ما مبنی بر اینکه به دلیل اشتباه برآورد اطلاعات ملی، در سال 2003 وارد جنگ نشدیم، اشتباه بود.
در واقع هشدار رسواکننده اکتبر سال 2002 سازمان اطلاعات ملی مبنی بر اینکه عراق سلاح کشتارجمعی در اختیار دارد، هیچ تاثیری بر تصمیمگیری ها در مورد جنگ نداشت.
احتمالاً این هشدار، بوش یا سایر سیاستگذاران ارشد که ماهها پیش تصمیم خود را برای حمله به عراق گرفته بودند، تحت تاثیر قرار نداد.
این هشدار هیچ تأثیری به روی مجلس سنا نیز نداشت، چنانچه در گزارش سال 2004 واشنگتن پست آمده: درحالی که 77 سناتور به استفاده از زور در عراق رای دادهاند، تنها 6 سناتور، بیش از 5 صفحه اول خلاصه گزارش اطلاعات ملی را مطالعه کرده بودند.
گزارش اطلاعات ملی تاثیر چندانی روی سازمان ملل نیز نداشت، چرا که بر خلاف گزارش هشداردهنده سازمان اطلاعات ملی درمورد مهمات جنگی عراق، شورای امنیت از موضع خصمانه آمریکا و انگلیس حمایت نکرد.
مشکل حقیقی گزارش جاسوسی آمریکا درمورد عراق این است که نمیتوان تصور کرد که این گزارش برپایه اطلاعات خوبی بنا شده که بتواند یک پاسخ صحیح ارائه کند.
بهترین کاری که همکاران کارشناس من میتوانستند انجام دهند، این بود که 3 گزینه تحلیلی ارائه نمایند: صدام سلاح کشتارجمعی در اختیار دارد، او سلاح کشتارجمعی در اختیار ندارد و یا اینکه ما هیچ اطلاعی در این مورد نداریم.
البته با توجه به سابقه پرخاشگری او نسبت به کردها، حمله به همسایگان و مقاومت در مقابل بازرسهای تسلیحاتی سازمان ملل، محتملترین گزینه هنوز این است که او سلاح کشتار جمعی در اختیار دارد.
با این حال به نظر نمیرسد که واکنشهای تحلیلی از این احتمالات برای سیاستگذاران مفید واقع شده باشد.از آن گذشته، حتی اگر چنین نتیجهگیری میشد که ما نمیدانیم عراق چه چیزهایی در اختیار دارد، بوش هنوز هم مایل بود وارد جنگ شود و کنگره نیز بنا به اقتضای سیاسی، با او موافقت میکرد.
ضربه شدید واقعه 11 سپتامبر و افتضاح سلاح کشتارجمعی عراق، لحظهای وفاق بهوجود آورد، اما سازمان اطلاعات ملی آمریکا را خدشهدار و بر لزوم بازسازی آن تاکید کرد.
کمیسیون 11 سپتامبرکه به شدت خواستار تعیین مدیر جدیدی برای سازمان اطلاعات ملی بود، پیشنهاد نامهای برای اصلاح سازمان جاسوسی ارائه داد که هیچ رابطه منطقی با داستان گزارش نهایی نداشت. از طرفی، مشکلات اصلی ساختار جدید پیشنهادی کمیسیون، مشخص شد.
قانون اصلاح جاسوسی توسط کارکنان کمیسیون امور دولتی مجلس سنا که از نحوه عمل سازمان اطلاعاتی اظهار بیاطلاعی میکردند، تدوین شد. اعضای ارشد جامعه جاسوسی، ساعتهای بسیاری را با کارکنان مجلس سنا گذراندند و سعی کردند تا آنان را در جریان کارهای سازمان اطلاعاتی و شیوه عملکرد آن قرار دهند.
به منظور جلوگیری از تکرار اشتباهات سابق، کارشناسی سازمان جاسوسی، مورد توجه فراوان قرار گرفت. استانداردهایی برای سیاستگذاری و سازماندهی ارائه شد و چندین اصلاحیه فنی در این سازمان صورت گرفت، اما میانگین امتیازهای جامعه جاسوسی افزایش نیافت و با وجودی که هدف از تمامی تغییرات همین بوده است، افزایش نیز نخواهد یافت. چرا میزان موفقیت کارشناسان تغییر نمیکند؟ به این دلیل که جای زیادی برای پیشرفت وجود ندارد. بسیاری از آن، به ماهیت مسأله و سؤال مورد بحث، مربوط میشود.
جامعه جاسوسی در توضیح این مساله که آیا چین به یک رقیب مهم تبدیل خواهد شد، نسبتاً خوب عمل خواهد کرد، چراکه <چین به کدام نقطه در حرکت است؟> یک سؤال بزرگ و بیانتها است که به جای جاسوسی قوی، به فرض و گمان نیاز دارد، اما به منظور مشخص کردن این مساله که حمله بعدی تروریستی در کجا و کی بوقوع خواهد پیوست، لازم است تا عمیقاً وارد دایره بسته القاعده شده و در جمعآوری اطلاعات بسیار خوش شانس باشیم.
بهترین چیزی که دولت آمریکا میتواند با قاطعیت ارائه نماید، پیشرفت اندکی در کارشناسی است که تضمین نمیکند این کشور مجدداً غافلگیر نشود. فشار برای جلوگیری از وقوع حادثه دیگری مشابه با واقعه 11سپتامبر یا عراق، به حدی شدید است که جامعه جاسوسی آمریکا با تمام تلاشی که انجام میدهد، به جایی نمیرسد.
گزارش سازمان اطلاعات ملی یک مثال دقیق است. اکنون کسانی که اطلاعات را جمعآوری کردهاند، باید به منابع خود که تماماً تصفیه میشوند، قسم بخورند. فشار برای دستیابی به توافق میان آژانسهای مختلف جامعه جاسوسی به پایان خواهد رسید، اما هیچیک از اینها ضامن افزایش ضریب اطمینان اطلاعات بهدست آمده نخواهند بود. از آن مهمتر، این احتمال را که سیاستگذاران شعبه مدیریت یا کنگره، این تومارهای سنگین را مطالعه کنند، افزایش نخواهد داد. بهتر است که جامعه جاسوسی، گزارش اطلاعات ملی را کاملا نادیده گرفته و به یک نوشته موثرتر، مشابه برآوردهای هشیارانهتر انگلیس و استرالیا روی آورد و اگر قرار است در مورد پیشرفت کارشناسی اطلاعاتی، جدیتر عمل کنیم، باید به انتشار محصول نهایی، حتی بهصورتی که در صفحات این روزنامه آمده است، خاتمه دهیم.
از همه گذشته، این قطعیت که برآوردهای داخلی درمعرض دید عموم قرار خواهد گرفت، کارشناسی لرزانی را که همگان خواستار آن هستند، فرو خواهد ریخت.
انگلیس و ایده مذاکره
در چنین شرایطی است که یکی از مقامات ارشد پلیس انگلیس میگوید: انگلیس باید به منظور پایان دادن به مبارزه علیه خشونتهای القاعده، با این گروه وارد مذاکره شود. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) به نقل از پایگاه اینترنتی اسکاتسمن نیوز، <سر هیو آرده> رئیس پلیس ایرلند شمالی، گفت: من نمیتوانم موردی از پایان یافتن تروریسم در تاریخ را به یاد آورم که بدون انجام مذاکره بوده باشد. سرهیو که گفته میشود رئیس پلیس آینده پایتخت انگلیس میشود، گفت که تجربه 30 ساله وی به او میگوید که روشهای پلیس به تنهایی برای شکست دادن تروریسم کافی نیست.
این مقام ارشد پلیس خاطرنشان کرد: اگر میخواهید ارزیابی حرفهای مرا درباره مبارزه با تروریسم بدانید، باید بگویم که من معتقدم راه مبارزه با آن، مذاکره در زمانی است که شرایط برای آن مهیا شده باشد. وی افزود: به نظر نمیرسد این گفته، یک سخن خام چاپ نشده باشد. این واقعیتی است که ما با آن روبرو هستیم.
سر هیو تصریح کرد: اگر کسی بتواند به من موردی از مبارزه با تروریسم را نشان دهد که بدون مذاکره بوده باشد، من بسیار مشتاقانه آن را بررسی خواهم کرد، زیرا تا کنون حتی یک مورد را نیز نشنیدهام. سر هیو همچنین در گفتههای خود اذعان کرد که مذاکره با تروریستها فکر کردن به چیزی غیر قابل تصور است و گفت: برخی از بزرگترین اقداماتی که افسران من انجام دادهاند، مذاکره با افرادی بوده است که خود آن افراد به هیچوجه تصور نمیکردند با آنها مذاکره شود. وی در ادامه، به مذاکره با <جری آدامز> رهبر شینفین (قدیمیترین جنبش سیاسی ایرلند) به عنوان نمونهای از چگونگی تبدیل شدن دشمنان به طرفداران صلح اشاره کرد.
در جواب این سؤال که آیا باید با القاعده مذاکره شود، سر هیو پاسخ داد: من فکر نمیکنم این کار امری غیرقابل تصور باشد.
* خبرگزاری جمهوری اسلامی