سردار شهید غلامرضا محمودی فرمانده دلها
سردارشهید غلامرضا محمودی فرمانده دلها
شجاعتش مثال زدنی بود، فرمانده دلها بود وبر دلهای بچه های بسیجی فرمانروائی میکرد، لحظه ای خطوط مقدم را ترک نکرد دلاورمردی که مرگ را به سخره گرفته بود ،آوازه رشادتها و شجاعتهایش فرماندهان لشکرهای جنوب را قانع کرده بودتا به او مسئولیت سنگین فرماندهی محورهای عملیاتهای سخت وپیچیده را به او بسپارند، هیچکس نمی تواند لحظه های حضور در صحنه های کارزارش با دشمن زبون را به تصویر بکشد،صبح روز نهم اسفندماه 65 مرحله سوم عملیات کربلای پنج راهرگز فراموش نمی کنم ،دشمن زبون شکست سنگینی را متحمل شده بودغلامرضا فرمانده شجاعی بود که با توجه به تجربه ورشادتهایش از طرف فرماندهان جنگ مسئولیت محور عملیاتی شلمچه را به او سپرده بودند دلاورمردان گردان امام حسین (ع) با رشادتهای مثال زدنی شب قبل دشمن را به عقب رانده بودندو تعدادبی شماری از دشمن سرتا پا مسلح با آن همه سلاحهای پیشرفته اش آن شب توسط عده ای از بسیجییان شجاع به عقب رانده شده بودندو وحجم کشته های دشمن آنقدر زیاد بود که قابل شمارش نبود ،عده زیادی ازسربازان دشمن زبون به اسارت در آمده بودند...... صبح آن روز دشمن از زمین وآسمان با گردانهای تانک و هلی کوپترهای جنگی وآتش توپخانه قصد داشت مواضع از دست رفته اش را باز پس بگیرد اما با استقامت یگانهای رزمی سپاهیان اسلام روبرو گردید وبه جراُت میتوانم بگویم 90 درصد لشکر پاتک کننده دشمن به همراه تجهیزات جنگی اش ، تانکهاوادوات جنگی وهلی کوپترهایش منهدم گردیدندوتعداد اندکی از آنها باقی ماندند که توانستند از لابلای تانکهای سوخته خودشان جان سالم بدر ببرند واز صحنه پیکار بگریزند.آتش توپخانه وادوات نظامی اش از زمین وآسمان خطوط سپاهیان اسلام را می کوبید اما استقامت بسیجیان گردانهای تیپ قمر بنی هاشم (ع) و لشکر نجف اشرف ولشکر امام حسین (ع) مثال زدنی بود شاید می توان گفت آنان که در آنروز در مقابل آنهمه آتش وانفجارهاوبمبهای خوشه ای وبمبهای شیمیائی دشمن ایستادگی کردند اگر در روز عاشورا هم حضور می داشتند حاضر به ترک سپاه امام حسین (ع) نمی شدندودر مقابل سپاه یزید می ایستادند در آنروز عده ای از دلیران سپاه اسلام شهید می شدند،عده ای در این حجم سنگین آتش مجروح می گردیدند ولی حاشا که دشمن بتواند لحظه ای آنان را به عقب براند..... صبح آنروز امدادهای غیبی پروردگارو بارش شدید باران زمین را برای پاتک دشمن بسیار رملی نمودتا تانکهاوادوات زرهی دشمن نتوانند مسیر را به آسانی به سوی مواضع نیروهای اسلام طی نمایند واصلی ترین عامل شکستشان در آن پاتک سنگین همین امداد الهی بود .ساعتهای زیادی بود که سربازان امام زمان (عج) مقاومت می کردند و دیگر مهمات بچه ها رو به اتمام بود ودراین زمین رملی امکان رساندن تجهیزات ناممکن بود ولی در همین لحظات دلیری رااز فاصله دور مشاهده کردیم که با یک ماشین تویوتای بدون اطاق محافظ ودرعقب این ماشین مقداری مهمات موردنیاز بچه ها را به همراه مقداری آذوقه برای بچه هایی که دیگر رمقی برایشان باقی نمانده بودولی همچنان استوار وقوی مقاومت می کردند، به طرف نیروهای پیروز عمل کننده می آید واز شدت آتش دشمن برای شکار ماشینش که گاهگاهی ماشینش را به این طرف وآن طرف منحرف مینمود به مسیرش ادامه میداد واوکسی نبود به جز دلیری که هر چه از شجاعتهایش بگویند وبنویسند باز هم نمی توان انچه که بود او را به تصویر کشید آری آن سردار شجاع وآن فرمانده بی بدیل غلامرضا بود که شجاعتش زبانزد بسیجیان ورزم آوران لشکرهای خطوط جنوب وغرب کشور بود مسئولیتش سنگین بود ومحورهای هایی که حجم سنگینی از آتش دشمن در آن محورها همیشه برقرار بود به او سپرده شده بودبچه ها با دیدن او روحیه مضاعفی گرفتند و با رسیدن مهمات وگلولهای آرپیجی هفتی که غلامرضا برایشان آورده بود تانکهای دشمن را یکی پس از دیگری به آتش می کشیدندو دلاورمردان بسیجی عاشق فرمانده روحیه ای مثال زدنی بدست آوردندو......... ....لحظات آخر شهادتش در حالی که بربال ملائک آماده دیدار معشوق میگردد در حالی که بر زمین افتاده است ولی با اشاره دستانش نیروهایش را به مقاومت فرا میخواند وبا توجه به شدت جراحاتش ، دوستداران و همرزمانش با چشمان پر از اشکشان نظاره گر عروج عارفانه وهمراهی ملائک برای بدرقه روح آسمانی غلامرضا برای آرامش ابدی به سوی پروردگارش بودند .جزای سالهای جهاد در رکاب امام عصر (عج)ورشادتهای شبانه روزی اش در جبهه های جنگ حق علیه باطل فقط وفقط شهادت می تواند باشد وبس.(خاطراتی از زبان همرزمان)