شاخص های انقلابیگری از دیدگاه رهبر معظم انقلاب
حضرت آیتالله خامنهای در دیدار ائمهی جمعه سراسر کشور رأی دادن به افراد پیشنهادشده از طرف افراد قابل اعتماد را
یکی از ابعاد حقالناس برشمردند. همچنین ایشان در دیدار مردم قم فرمودند به فهرستی اعتماد کنیم که از سوی افراد متدین و
انقلابی معرفی شده باشد: «نگاه کنیم ببینیم این فهرستی که به ما داده میشود برای مجلس
شورای اسلامی یا مثلاً برای مجلس خبرگان، این فهرست را چه کسی دارد به ما میدهد.
به افرادی اعتماد بکنیم که واقعاً به دینداری اینها و به تقیّد اینها اعتقاد
داشته باشیم؛ بدانیم اینها متدیّنند، بدانیم انقلابیاند، بدانیم در خطّند، در راه
امامند، امام را واقعاً قبول دارند... مسئلهی
شاخصهای انقلابیگری هم خیلی مهم است؛ یعنی واقعاً بدانیم شاخصها چیست، شاخصهای
انقلابیگری را درست پیدا کنیم، در ذهن خودمان
اسم خودتان را میگذارید انقلابی؟
من خطاب اولم به سران این گروهکهاست، مخصوصاً سران منافقین
که نام مجاهدین را بر روی خود نهادهاند. من این سران را میشناسم، سوابق آنها را
میدانم، ضعفها و خصلتهای روانی آنها را از نزدیک لمس کردم... شما میگفتید ما یک
گروه مترقی و انقلابی هستیم و با این شعار با چیزی که اسمش را ارتجاع میگذارید
میجنگیدید. من از شما سؤال میکنم، آیا گروههای انقلابی مسلمان و غیر مسلمان ادعای
انقلابیگری را از شما باور میکنند در حالی که شما با جناح و جریان گرایشدار به
غرب و وابستهی به غرب این همه لاف دوستی و محبت میزنید؟ با تودههای انقلابی مردم
در میافتید، با جوانهای انقلابیای که در مرزها جانشان را دارند در راه خدا میدهند
در میافتید، به حساب و به نفع جریان متمایل به غرب اسم خودتان را میگذارید
انقلابی؟ از شما کسی باور نخواهد کرد.
تپش جوانانهی انقلابىتان در خدمت نظام
قرار گیرد
ما قوی هستیم و به عزت پروردگار عزیزیم؛ منتها شما
دانشجویان نقش خودتان را فراموش نکنید. آگاهی سیاسی کسب کنید و نسبت به آنچه که
میگذرد، هوشیار باشید و انگیزه و تپش جوانانهی انقلابىِ متناسب با قشر شما، در
خدمت هدفهای نظام قرار گیرد.
عدهیی از افراد سادهاندیش خیال میکنند که اگر دانشجو
بخواهد حضور انقلابی داشته باشد، راهش این است که بر سر مسؤولان خود داد بکشد؛
خیر، اینکه انقلابیگری نیست. آنجایی که میبینید دانشجو بر سر مسؤولان امر داد
میکشد، مسؤولان با دانشجویان همجهت نیستند؛ آنها مزدور امریکا هستند و این جوانان
نمیتوانند طاقت بیاورند و بالاخره فریاد اعتراض میکشند؛ کمااینکه در رژیم گذشته
همینگونه بود و دانشجو و طلبه و مردم و وجدانهای بیدار و انسانهای شجاع و روحهای
سالم، بر سر مسؤولان امر داد میکشیدند.
مبادا عدهیی به صورت فریبانگیز و با ترفندهای گوناگون
بیایند و به چند جوان ساده تفهیم کنند که دانشجو بایستی فریاد بکشد! بله، فریاد
باید کشیده شود؛ ولی بر سر امریکا و قدرتهایی که مزاحم مسؤولان و ادارهکنندگان
نظام هستند. در هر دانشگاهی که تحصیل میکنید، حضور دانشجویی خود را به صورت قوی و
با خط درست حفظ کنید.
عمل انقلابی میتواند با تشکیلات دقیق همراه
باشد
برای خیلیها که بین انقلابیگری و برخورد منطقی منافات
میبینند، عمل انقلابی همراه با تشکیلاتی منطقی و دقیق و حساب شده، قابل جمع
نیست. ما مشاهده میکنیم که اینها
میتواند با هم جمع شود. انقلابیگری به این نیست که ما آن جایی که نباید
پرخاش کنیم، بیخودی پرخاش کنیم. انقلابیگری به آن است که ما مواضع اسلامی و انقلابی را قاطعانه و بدون
رودربایستی و مرعوب شدن و خام شدن در مقابل برخی از چهرههای امیدبخش کاذب،
حفظ کنیم.
وقتی توانستیم خط روشن مواضع انقلابی و اسلامی را دقیقا
حفظ کنیم و مرعوب قدرتها نشویم و با کسی رودربایستی نداشته باشیم و فریب
نخوریم، در حقیقت به ممشای انقلابی و اسلامی توجه کردهایم.
روحیهی انقلابی یعنی اسیر حدود تحمیلی
نشدن
حرکت انقلابی بر خلاف القائات افراد خبیث و یک عده از قلمبهمزدهای
داخلی که آن را ترویج میکنند و اینطور القاء میکنند که انقلاب یعنی آشفتگی؛
سردرگمی؛ هیچی به هیچی نبودن و سنگ روی سنگ بند نشدن، نیست، بلکه انضباط انقلابی،
برترین و قویترین انضباطهاست. بینظمییی که اول انقلاب دیده میشود، بهخاطر این
است که بنای غلط و کج و پوسیدهیی وجود دارد، که باید آن را بههم ریخت و بنای
نویی گذاشت. آن بههم ریختگی متعلق به اول انقلاب است؛ انقلاب که آن بههم ریختگی
نیست؛ انقلاب یک امر مستمر است؛ انقلاب یعنی سازندگی؛ یعنی رویش و بالندگی. رویش و
بالندگی بدون انضباط، بدون قانون و بدون نظم مگر ممکن است!؟ بهترینِ کارها را
کسانی کردهاند که با روحیهی انقلابی کردهاند؛ هم در جنگ، هم در سازندگی و هم در
علم و مسائل فرهنگی. بنابراین، انقلابی بمانید. روحیهی انقلابی یعنی اسیر حدود
تحمیلی نشدن؛ قانع به گیرندگی قطرهچکانی نشدن؛ با امید دنبال هدف حرکت کردن، و با
انگیزه، با نشاط، با اصرار و پیگیری آن را بهدست آوردن. این، انقلاب و حرکت
انقلابی است.
انضباط انقلابی از محکمترین و قویترین
انضباطهاست
قرآن میگوید: آنهایی که در جنگ احد برگشتند؛ طاقت نیاورند
بایستند، این لغزش اینها به خاطر آن کاری است که قبلاً کردند. ما وقتی روح را
نساختیم، خودمان را محکم نکردیم، معلوم است؛ هر مماسی روی آن اثر میگذارد؛ یکی، دو
تا، سه تا، ناگهان میبینید که شکلش عوض شد؛ اما وقتیکه مثل فولاد آبدیده، محکم و
استوار و بر مبنای تفکر درست و منطق صحیح، هویت دینی انسان شکل گرفت و هویت
انقلابی شکل گرفت، هرچه زمان بگذرد، این هویت روشنتر، واضحتر، جذابتر، مستحکمتر
میشود... بعضیها تصور میکنند انقلابیگری، یک حرکت انقلابی، یعنی حرکت بیانضباطِ
همراه با شلوغی، سردرگمی و بینظمی! میگویند آقا، آنها انقلابی بود و تمام شد! این،
غلط است. مطلقاً در ذات تحرک انقلابی، اغتشاش و بینظمی نیست. بعکس، انضباط انقلابی
از محکمترین و قویترین انضباطهاست. انضباطی که ریشه از ذهن انسان، از دل انسان، از
ایمان انسان میگیرد، بهترین انضباطها را دارد.
اول انقلابها از جمله انقلاب ما، بینظمیهائی
دیده میشود که این ناشی است از آغاز حرکت انقلابی؛ چون یک بنای کهنهی درهم ریخته
باید نابود شود و جایش یک بنای دیگر بیاید. این، چیز طبیعیای است؛ ولی وقتیکه
بنای نو، بنای جدید ساخته شد بر پایههای درست، حرکت بر اساس آن، حرکتِ منضبط و
خوب خواهد بود و پیش خواهد رفت و این، انقلابی است. بنابراین انقلابیگری را با
بینظمی و با شلوغکاری و با نشناختن ضابطه و قانون نباید اشتباه کرد.
انقلابی بودن به حفظ پیوستگی خود با انقلاب
است
جوانهای امروز ما، جوانهای نسل معاصر ما و جوانهائی که در
آینده خواهند آمد، بدانند راه انقلاب، راهی است که احتیاج دارد به عزم، به ایمان،
به ثبات قدم. بعضی این ثبات قدم را دارند، بعضی در بین راه برمیگردند؛ البته اینها
به ضرر خودشان عمل میکنند؛ «فمن نکث فانّما ینکث علی نفسه». آن کسانی که از راه
انقلاب برگردند، مثل کسانی هستند که در تابستان روزه گرفتهاند و تا اواخر روز،
روزه را حفظ میکنند، اما یک ساعت به غروب، دو ساعت به غروب طاقتشان تمام میشود؛
افطار میکنند. این مثل همان کسی است که از اولِ روز، روزه نگرفته است. باطل کردن
روزه در هر زمانی از ساعات روز باشد، ابطال روزه است. در راه انقلاب اگر ثبات قدم
وجود نداشت، اگر پیوستگی حرکت وجود نداشت، انسان رابطهاش با انقلاب قطع میشود.
این بیوفائی به انقلاب است. همیشه بودند کسانی که به انقلاب بیوفائی کردند، به انقلاب دلبستگی خود را کم
کردند، به انقلاب پشت کردند. وصیت امام این است که جوان ما، مردم ما، نسلهای
گوناگون ما، با چشم واقعبینانه نگاه کنند. اصل، انقلاب است؛ اشخاص، اصل نیستند.
انقلابی بودن به حفظ رابطهی خود و عمل خود و پیوستگی خود با انقلاب است...
امام بزرگوار ما از اول انقلاب تا روز آخر و در وصیتنامهی
خود تأکید میکند که روح انقلابی، روح حرکت به جلو است، روح پیشرفت است، روح ابتکار
و نوآوری است و این در واقعیت ملت ایران هم تحقق پیدا کرد...این روح انقلابی، هر
چه در ملت زندهتر و پویاتر باشد، روح نوآوری و ابتکار و خلاقیت زندهتر خواهد
بود؛ همچنانی که خود انقلاب هم یک نوآوری بزرگ بود. امام با انقلاب اسلامی و با
تشکیل جمهوری اسلامی راهِ میانهی عقبماندگی و غربزدگی را ترسیم کرد.
بیبصیرتی، گذشته انقلابی را باطل میکند
آنچه که از بیانات زینب کبری باقی مانده است و امروز در
دسترس ماست، عظمت حرکت زینب کبری را نشان میدهد. خطبهی فراموش نشدنی زینب کبری در
بازار کوفه یک حرف زدن معمولی نیست، اظهارنظر معمولی یک شخصیت بزرگ نیست؛ یک تحلیل
عظیم از وضع جامعهی اسلامی در آن دوره است که با زیباترین کلمات و با عمیقترین و
غنیترین مفاهیم در آن شرائط بیان شده است... همان لحنی را به کار میبرد که پدرش
امیرالمؤمنین بر روی منبر خلافت در مقابل امت خود به کار میبرد؛ همان جور حرف
میزند؛ با همان جور کلمات، با همان فصاحت و بلاغت، با همان بلندی مضمون و معنا:
«یا اهل الکوفه، یا اهل الغدر و الختل»؛ ای خدعهگرها، ای کسانی که تظاهر کردید!
شاید خودتان باور هم کردید که دنبالهرو اسلام و اهلبیت هستید؛ اما در امتحان
اینجور کم آوردید، در فتنه اینجور کوری نشان دادید. «هل فیکم الّا الصّلف و العجب
و الشّنف و الکذب و ملق الاماء و غمز الاعداء»؛ شما رفتارتان، زبانتان با دلتان
یکسان نبود. به خودتان مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان
انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمؤمنین هستید؛ در حالی که واقع قضیه
این نبود. نتوانستید از عهدهی مقابلهی با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را
نجات دهید. «مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّة انکاثا»؛ مثل آن کسی شُدید
که پشم را میریسد، تبدیل به نخ میکند، بعد نخها را دوباره باز میکند، تبدیل میکند
به همان پشم یا پنبهی نریسیده. با بیبصیرتی، با نشناختن فضا، با تشخیص ندادن حق
و باطل، کردههای خودتان را، گذشتهی خودتان را باطل کردید. ظاهر، ظاهر ایمان،
دهان پر از ادعای انقلابیگری؛ اما باطن، باطن پوک، باطن بیمقاومت در مقابل بادهای
مخالف. این، آسیبشناسی است.
انقلابی باید پیچیدگیهای شرائط زمانه را
درک کند
نبادا حرکت انقلابی جوری باشد که بتوانند تهمت افراطیگری به
او بزنند. از افراط و تفریط بایستی پرهیز کرد. جوانهای انقلابی بدانند؛ همان طور
که کنارهگیری و سکوت و بیتفاوتی ضربه میزند، زیادهروی هم ضربه میزند؛ مراقب
باشید زیادهروی نشود. اگر آن چیزی که گزارش شده است که به بعضی از مقدسات حوزه،
به بعضی از بزرگان حوزه، به بعضی از مراجع یک وقتی مثلاً اهانتی شده باشد، درست
باشد، بدانید این قطعاً انحراف است، این خطاست. اقتضای انقلابیگری، اینها نیست. انقلابی باید بصیر باشد، باید بینا باشد، باید پیچیدگیهای شرائط زمانه را درک
کند. مسئله اینجور ساده نیست که یکی را رد کنیم، یکی را اثبات کنیم، یکی را قبول
کنیم؛ اینجوری نمیشود. باید دقیق باشید، باید شور انقلابی را حفظ کنید، باید با
مشکلات هم بسازید، باید از طعن و دق دیگران هم روگردان نشوید، اما باید خامی هم
نکنید؛ مراقب باشید. مأیوس نشوید، در
صحنه بمانید؛ اما دقت کنید و مواظب باشید رفتار بعضی از کسانی که به نظر شما جای
اعتراض دارد، شما را عصبانی نکند، شما را از کوره در نبرد. رفتار منطقی و عقلائی
یک چیز لازمی است. البته این را هم به همه توصیه کنیم که نیروهای انقلابی را متهم
به افراطیگری نکنند؛ بعضی هم اینجوری دوست میدارند. عنصر انقلابی، جوان انقلابی،
طلبهی انقلابی، فاضل انقلابی، مدرس انقلابی در هر سطحی از سطوح را متهم کنند به
افراطیگری؛ نه، این هم انحرافی است که به دست دشمن انجام میگیرد؛ واضح است. پس نه
از آن طرف، نه از این طرف.
اگر به نام انقلابیگری اخلاق را زیر پا
بگذاریم ضرر کردهایم
اگر به نام عدالتخواهی و به نام انقلابیگری، اخلاق را زیر
پا بگذاریم، ضرر کردهایم؛ از خط امام منحرف شدهایم. اگر به نام انقلابیگری، به
نام عدالتخواهی، به برادران خودمان، به مردم مؤمن، به کسانی که از لحاظ فکری با
ما مخالفند، اما میدانیم که به اصل نظام اعتقاد دارند، به اسلام اعتقاد دارند،
اهانت کردیم، آنها را مورد ایذاء و آزار قرار دادیم، از خط امام منحرف شدهایم.
اگر بخواهیم به نام انقلابیگری و رفتار انقلابی، امنیت را از بخشی از مردم جامعه و
کشورمان سلب کنیم، از خط امام منحرف شدهایم. در کشور آراء و عقاید مختلفی وجود
دارد. اگر چنانچه یک عنوان مجرمانهای بر یک حرکتی، بر یک حرفی منطبق شود، این
عنوان مجرمانه البته قابل تعقیب است؛ دستگاههای موظف باید تعقیب کنند و میکنند؛
اما اگر عنوان مجرمانهای نباشد، کسی است که نمیخواهد براندازی کند، نمیخواهد
خیانت کند، نمیخواهد دستور دشمن را در کشور اجرا کند، اما با سلیقهی سیاسی ما، با
مذاق سیاسی ما مخالف است، ما نمیتوانیم امنیت را از او دریغ بداریم، عدالت را دریغ
بداریم؛ «و لایجرمنّکم شنئان قوم علی الّا تعدلوا». قرآن به ما دستور میدهد و
میگوید: مخالفت شما با یک قومی، موجب نشود که عدالت را فرو بگذارید و فراموش کنید.
«اعدلوا»؛ حتّی در مورد مخالف هم عدالت به خرج دهید. «هو اقرب للتّقوی» این عدالت،
نزدیکتر به تقواست.