جبهه های جنگ تداعی سرزمین کربلا
جبهه های جنگ تداعی سرزمین کربلا
وقتی چشمانمان به این عکسها
خیره می گردد ناخودآگاه تداعی عصر عاشورا به نمایش گذارده می شود مگر سه راهی مرگ
؛سه ضلعی شرق کارخانه نمک ؛نهر علقمه ؛کانال کمیل ؛ کانال حنظله؛ شلمچه ؛ دوکوهه؛
شاخ شیمیران ؛ قله های کله قندی؛ فکه ؛دشت عباس ؛جزایر مجنون؛هورالعظیم ؛
هورالهویزه و....بخشهائی از عصر عاشورا را برایمان به تصویر نمی کشند تشنگی گردانی
که لب نیروهایش آب را پس میزند وبه همرزم
دیگرش اشاره می کند و هیچکدام نمی نوشند تا با یاد سرورشان تشنه لب جان دهند آیا
خاطرات عصر عاشورا را برایمان تداعی نمی کند؟سبقت هر کدام از نیروها از هم برای رفتن بر روی مین وقطعه قطعه شدن برای باز کردن مسیر برای دیگران یاد آور کدام حادثه
در تاریخ است ؟عملیات فرمانده کل قوا در
شمال آبادان به چه بهائی به پیروزی انجامید ؟ به بهای قطعه قطعه شدن عده ای
زیاد و افتادن جنازه های چاک چاکشان بر خاک در زیر آفتاب داغ داغ؛
خاک فکه ، شلمچه ، دشت
عباس ، خرمشهرو ... وجب به وجب قدمگاه شهدا
به حساب می آید . در این مناطق آسمان به زمین پیوند
خورده
و به راحتی می توان نسیمی راکه از حرکت بال فرشتگان ایجادمیشود احساس کرد. اینجاسرزمین عشق است و مرز شهادت.
فکه روایتها دارد از بودن و ماندن، روایتهایی ناتمام برای همیشه، آنجا هم گنجی تمام نشدنی است و روایت میکند از کسانی که بر روی رملها تشنه جان دادند، کسانی که خود را گذرگاه کردند برای به سلامت عبور کردن همرزمانشان و آنهایی که با دست و پای بسته به شهادت فیض نائل شدند.
تمام مظلومیت فکه را باید از دل فکه شنید این دانسته های ما از فکه است ، اگر
آنجا کمی تحمل کنیم صدای حاج همت را پشت بیسیم می شنویم صدای بیسیمچی گردان حنظله
که حاج همت را میخواهد . آمار شهدا را میدهد
اینجا قلب فکه کانال کمیل و حنظله است کانالی که توی سرزمین عراق است کانالی که چند بار بچه های تفحص زیرو رویش کرده اند ولی هنوز به غیر از تعدادی از شهدای این دوگردان ، تعداد زیادی پیدا نشده اند این کانال همان است که محاصره شد و با انواع بمبها از حنظله ای ها و کمیلی ها پذیرائی کرد .
بعد از عملیات والفجر مقدماتی ، وقتی حاج ابراهیم همت مقاومت و ایستادگی
نیروها در کانال کمیل و حنظله را برای امام (ره) شرح دادند. امام در این رابطه
فرمودند : رزمندگانی که آنجا (کانال کمیل و حنظله) بودند ، جزء فرشتگان و ملائکه
الله هستند.
اگر بپرسند دو
کوهه کجاست چه جوابی بدهیم؟بگوییم دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که بسیجیها
را در خود جای میداد و بعد سکوت کنیم؟ پس کاش نمیپرسیدی که دوکوهه کجاست؟ چرا که
جواب دادن به این سوال به این سادگیها نیست؛گفتهاند (شرف المکان بالمکین)، اعتبارمکانها به انسانهایی است که در آن زیستهاند و چه
خوب گفتهاند.دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که سالهای سال با شهدا زیسته
است، با بسیجیها و همه سر مطلب در همین جاست.
اگر شهدا نبودند و
بسیجیها ، آنچه میماند، پادگانی بود در اندیمشک بازمینهای آسفالتی، خشک و کم دار
و درخت، ساختمانهای معمولی، کوتاه و بلند وتیرکهایی که بر آن پرچم نصب کردهاند.اما
دو کوهه سالها با شهدا زیسته است، با بسیجیها و از آنها روح گرفته است، روحی
جاودانه.
دو کوهه مغموم
است، اما اشتباه نکنید او جنگ را دوست ندارد، جمع با صفای بسیجیها را دوست دارد،
جمع شهدا را، آرزومند آن عرصهایست که در آن کرامات باطنی انسانها بروز مییابند.جا
دارد که دو کوهه مزار عشاق باشد،زیارتگاه عشاقی که از قافله شهدا جا ماندهاند
شبهای عملیّات، شبیه شب عاشورا بود؛ شوق و شور و شعف،
آمیخته با اشک واستغاثه، زمزمه و نجوا، نماز و نیایش، فضا را لبریز معنویت و روشنی
می ساخت. رزمندگان
همدیگر را در آغوش می گرفتند، به همدیگر وصیّت می کردند و از آنان که سیمایی
درخشان داشتند و شهادت در نگاه و حالاتشان تموّج داشت، تقاضای شفاعت می کردند.
این عشق ورزیها، این خالصانه زیستن با امام حسین (علیه السلام)و درک و معرفت عاشورایی، نسیمی بود که خداوند در همه
جبههها وزانده وچنین سالکان عاشقی را ساخته و پرورده بود.
جبهه، کانون و خاستگاه این صحنههای عاشورایی و آیینه اخلاص و صفای باطن رزمندگانی است که نه تنها در زیستن و مجاهدت، که در شهادت نیز آرزوی همسانی و همراهی اباعبدالله الحسین و یاران فداکار و پاکبازش را داشتند ومگر می شود کسی از سر خلوص و صدق از خدای خویش چیزی بخواهد و آن تحقق نیابد. جبهه، جایگاه تحقّق این آیت خداوندی بود که «ادعونی استجب لکم» .استجابتهای عاشورایی جبهه، تداعی استجابت دعای خاصّان و اولیایی است که بارزترین و والاترین آنها، همانهاییاند که حماسه عارفانه و عاشقانه کربلا را در عاشورای 61 هجری رقم زدند.(شهدا شرمنده ایم اما ملتمسان شفاعتیم)