انتظار وریشه ها
انتظار
ریشه های انتظار2⃣
🔶استاد علی صفایی حائری:
ریشۀ دیگر انتظار در ساخت و بافت انسانِ بیشتر طلب و ساخت و بافت جهانِ چهار فصل و متحوّل نهفته است.
آدمى دلى دارد که با شهادت این عالم تأمین نمىشود، که دل آدمى بزرگتر از محدودۀ این زندگى است. و همین دل بزرگ، گرایش به غیب را دارد. و همین گرایش به غیب، انتظار را مىآورد، که در واقع ربط ایمان و غیب و انتظار است. ایمان به غیب بر چهار عامل تکیه دارد که دو تاى آن معرفتى و شناختى است:
یکى شناخت قدر و اندازۀ وجودى انسان که به ارزشهاى جدید و هدفهاى جدید و به برنامهریزى و تقدیر جدید و تدبیر و مدیریت جدید و تربیت و آموزش جدید و تشکّل و سازماندهى جدید مىانجامد.
دیگر، شناخت و یا احتمال دنیاهاى گستردهتر و احساس محدودیت و تنگنا در این دنیاى موجود. کسى که از وسعت دنیاها خبر مىشنود آرام نمىگیرد و هجرت مىنماید.
عامل سوم، کنجکاوى و احساس بىقرارى آدمى است که سر از پنجرۀ هستى بیرون مىآورد و بر دیوارها مىکوبد تا حصارها را بردارد.
عامل چهارم، انفجار نیروها ست. شبیه حالتى که اوایل بلوغ براى جوان روى مىدهد؛ که مشت بر دیوار مىکوبد و با هر چیزى درگیر مىشود و چه بسا که نمىداند چه اتفاق افتاده ولى رویش جدید و تپش جدیدى را زیر پوست و همراه هر ذره ذرۀ وجودش احساس مىکند.
این تلقى از انسان، او را به غیب، به روز دیگر ، به الله و به وحى و به حجّت گره مىزند و انتظار را تفسیر جدید و عمیقى مىکند، که حتى در متن رفاه و عدل و در متن سامان و فراغت، آدمى را بىقرار و منتظر مىسازد و در متن نظام نوین جهانى و با دستیابى هر فردى به سیستمهاى پیشرفته، باز او را به غربت، به دیوار و حتى به التهاب و دلهره گره مىزند؛ چون مىداند که از این همه رفاه و عیش و راحت باید جدا شود، که تحول نعمتها و تحول حالتها را مىشناسد و محوّل الحول و الاحوال ١ را مىبیند.
و همین معنا، اساس گرایش انسان مقتدر و دانشمند و مسلط را به مذهب توضیح مىدهد؛ چون بر فرض حیرت زدایى علم و اشتغال قدرت و صنعت، آدمى با این امکانات زودتر به محدودهها مىرسد و دیوارها را تجربه مىکند و احساس غربت و تنهایى، فریادش را بلند مىنماید.
📚 تو می آیی ، صفحه 16