شهیدان شاهدان روزگار
پروانه های جاوید شمع ولایت . آنهایی که
نور حقیقت از جبین شان نمایان است. شاهدان
دلباخته تاریخ . آنهایی که با بودن و زندگی شان به ما درس ایثار دادند؛
با جهادشان درس مقاومت و با رفتن شان درس عشق به ما آموختند. الگو هستند؛
الگوهایی که انتخاب می شوند برای اینکه چراغ هدایت دیگران باشند.
کسانی
که در راه اسلام و برای رسیدن به معشوق و دفاع از میهن اسلامی خویش از هستی خود
گذشته و به جبهه رفتند. الگوهای یک جامعه اسلامی . آنان که دنیا را عشق گاه
خود با معبود قرار دادند و به عشق بازی گذراندند تا سوختند وبه اصل خویش بازگشتند.
کسانی
که اسلام را به خون خود آبیاری کرده و حماسه عاشورا را در کربلای ایران تکرارکردند. ذخایر عالم
بقا و فاتح ملک ابد. بندگان شایسته و مخلص پروردگار که پی به عظمت و بزرگی آن
دنیای ابدی برده اند؛ دست از این دنیای فانی می شویند و به دنبال حیات اصلی می
روند؛ به دنبال سرچشمه آب می روند. بندگانی که
فقط برای رضای حق قدم می بردارند و برای هر عملی که قصد انجامش را دارند او را در
نظر داشته و فقط برای رضای این دنیای فانی و مادی قایل نیستند. آنان چیزی را
می بینند و به طرفش حرکت می کنند که ما با این چشم دنیایی عاجز از دیدن آن هستیم . آنان لیاقت
بزرگ را پیدا می کنند که در راه خدا ، برای خدا و به خاطر خدا با پیکری خونین به
دیدارش بشتابند و جان خود را فدای حفظ اسلام و قرآن کنند.
پیامبران
کوچک الهی . حاضر، ناظر و شاهد در هر عصری ، قرنی و زمانی . گلواژه خون
رنگ درخشان انقلاب ماست که در هر سطر و صفحه ای چندین بار تکرار می شود. نماینده عالم
غیب در عالم خاک. کبوتر خونینی بالی که از خانه کوچک فاطمه
زهرا(س) به پرواز
درآمده و در طول تاریخ در همه عصرها و برای همه نسلها خط سرخی را که همان خط محمد (ص) و آل محمد (ص) است ترسیم
نموده.
کسی
که نسبت به زمان خود آگاه و مسئول است. هر عملی که می کند که از روی کمال آگاهی است. شهید بر نفس
سرکش، هوا و هوسهای پوچ خود غالب است. شجاعت و سخاوت دارد و شفاعت می کند. کسی که بعد
از مرگ نیز زنده و در صحنه از دید بقیه مردم پنهان است. عاشقی روحانی
که به معبودش می پیوندد. زنده ، آگاه، پاک و مطهر است.
گواه کسی که هرگز
خود را تنها و بی پناه و سرگردان یا پوچ و بی ارزش نمی یابد ، بلکه به عکس خود را
ذره ای بی انتها و وابسته به ابدیتی بی پایان و جاودانه به عظمتی با شکوه و کمالی
بی غایت و بی نهایت دوست داشتنی می یابد و هرگز به نابودی مطلق کشیده نمی شود؛ حتی
مرگ او در حقیقت آغاز دوره جدیدی از حیات است.
گزینشگری
که شهادت را بر مبنای نیاز زمان خویش آگاهانه بر می گزیند تا با عملش ارزش اسلام
را بفهماند و از گذرگاه شهادت می گذرد تا به وصال معشوق برسد. شمع تاریخ،
شمعی که می سوزد وبا پرتو خود به ظلمت عفریتیان و دیوصفتان خاتمه می دهد. قلب تاریخ
است که در شریان تاریخ می دمد و خون را به جریان وا می دارد. الگوی بنده و
عبد بودن برای سایر مردم.
چراغ
راهنمای بشر. حاضری که آب حیات را برای اجتماع بشری ارمغان می آورد و
روح می بخشد. شمعی که می سوزد و روشنایی می بخشد تا راه را برای
دیگران روشن سازد. موجودی که تولد دارد، اما مرگ ندارد. انسان آگاهی
که با آزادی و عشق و آخر با سلاح خون به نبرد با ظلم بر می خیزد و گستاخانه چون
شیرژیان به لشکر کفر می تازد و آنگاه در فوران خون خویش غوطه ور می گردد.
اسوه
مظلومیت انقلاب اسلامی ؛ سمبل مقاومت اسلام آزاد در برابر کفر و نفاق ؛ و مظهر قهر
خدا با دشمنان بشریت است. آیت آشکار کردگاردر بتخانه دنیا و مصدر فروزش نور حق در
ظلمات عمیق وجود بت پرستان است. تندیس پیروزی . پروانه ای از
جنس آتش، ذبیح عشق. علمدار کاروان نجات.روح تازه حیات . نبض آفرینش. شفیع بهشت. الگوی
انسانیت و مظهر فضلیت و والاییها.
لبخند هنگام شهادت
بیاد سردار رشید اسلام شهید مهدى باکرى
سرانجام روز موعود فرا رسید؛ روزى که روز وعده خدا بود؛ روز دیدار پایانى؛ روز رهایى از همه سختى ها و دردهاى دنیا، همه تنهاییها و گریه هاى شبانه. نزدیکى هاى عملیات بزرگ بدر بود که فرماندهى پرواز، پر در آورده بود و بالهایش شوق رفتن گرفته بود؛ احساس مى کرد روز وصل نزدیک است.
روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد
شب عملیات مثل همیشه وضو گرفت و
همه بر و بچه هاى گردانها را از زیر قرآن عبور داد. دائم مى گفت: «خدا را از
یاد نبرید؛ نام امام زمان (عج) را زمزمه کنید که کار ما براى خدا باشد...».
آقا «مهدى» یک نفس از پشت بى سیم فریاد زد: «لا حول و لا قوة الا بالله... الله اکبر!»، عملیات شروع شد. دشمن از خواب خوش شبانگاهى پرید و بى اراده و گیج، شروع به ریختن آتش بر سر رزمندگان کرد. قایقها روى جزیره مجنون به حرکت درآمدند و پرواز گلوله هاى رسام و منورها همه آسمان سیاه جزیره را زیر بال خود گرفت. آقا مهدى آرام نداشت. دائم در تکاپو بود و لشکر بزرگش را فرماندهى مى کرد. بچه ها یکى یکى جلو چشمهایش روى زمین مى افتادند و گل زندگى شان براى حیاتى دوباره مى شکفت.
آقا مهدى با دلى پر از شور و عشق، در قسمتى دیگر، آر.پى.جى به دست گرفت و رو به پاسگاه حرکت کرد. گلوله هاى آر.پى.جى از پى هم بیرون پریدند و به دل سیاه پاسگاه و دشمن نشستند. آتش دشمن امان نداد. فرمانده روى زمین افتاد اما تسلیم نشد و ایستاد. پیکرش پر از زخم شده بود، پر از گل آتش و سرب. پرنده اى از قفس سینه اش بیرون جست. آقا مهدى خندید و چشمهایش را بست اما پرنده سفید، بال باز کرد و با چشمهایى باز و به رنگ دریا، پر زد به سوى بى انتهاى تو در توى آسمانها...
قایقى پیکرش را بر بال خود حمل کرد تا به پشت جبهه برساند. آبها موج در موج و پرهیجان بودند. قایق بالا و پایین مى رفت، گویى مى نالید و آواز غم مى خواند! برادرش حمید ماهها قبل در میان آبها مانده و دیگر برنگشته بود. حالا او مى خواست برگردد اما گویى بناى بازگشت نداشت. گلوله اى سهمگین قایق را هدف قرار داد. قایق تکه تکه شد و پیکر آقا مهدى به همراه دوستانش به عمق آبها رفت؛ به عمق دل هورالعظیم...
آرزوهای قبل از عملیات
جمع شده بودند دور هم :
-من می خوام پام قطع بشه، اون قدر
ازم خون بره که تمام گناهام بریزه!
-من دوست دارم تیر بخورم و درجا شهید
شم!
-من می خوام بی سر باشم!
-فرمانده می گوید: من دوست دارم هیچی
ازم نمونه !
بابا اینا دیگه کی بودند؟!
کجای عالم چنین عظمتی پیدا می کنید؟
ما چگونه ایم ؟
ای کاش قدر شهدا را می دانستیم
دلایل افزایش مفاسد اقتصادی و رشوه خواری در نظام جمهوری اسلامی ایران
پروندههای مربوط به شهرام جزایری، فساد کرسنت، اختلاسهای پیدرپی ،خرید وفروش سئوالات کنکور، سلطان شکر و فولاد، زمین خواری کلان، فساد ۳ هزار میلیاردی و در نهایت بابک زنجانی همه و همه ریشه در بیتوجهی به فرمان مقام معظم رهبری در مورد مبارزه با مفاسد اقتصادی دارد.
ایران چه در قبل از انقلاب و چه در بعد از انقلاب همواره
شاهد پدیده شوم ظهور فساد و رانت در اقتصاد بوده و در بسیاری موارد افرادی که مسبب
اصلی این مسئله هستند، با ساخت قدرت در کشور هم مرتبط هستند.
متاسفانه در طول سه دهه انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی
هرگاه اقدامی در مبارزه با مفاسد اقتصادی آغاز شده ، پس از مدتی با مشکلات عدیده
ای مواجهه و به حال خود رها شده است . طرح مبارزه با مفاسد اقتصادی که قبلاً با
عناوینی چون مبارزه با ثروتهای باد آورده مطرح شده و ناتمام مانده بود، متعاقب
فرمان مهم هشت مادهای مقام معظم رهبری به سران سه قوه ، مجدداً در دستور کار
مسئولان قرار گرفت ولی فراز و فرود در این موضوع بسیار زیاد بوده است.
سی ویژگی یک ایرانی مطلوب چیست؟
سی ویژگی یک ایرانی مطلوب چیست؟ :
۱- بسیار کم حرف میزند چون کار و فعالیت به او فرصت حرف زدن نمیدهد.
۲- وقتی با مشکلی روبهرو میشود، دیگران را سرزنش نمیکند.
۳- به ندرت در رانندگی بوق میزند.
۴- در پی قهرمان شدن نیست.
۵- از ادب و تعارف برای پوشاندن ضعفهای خود استفاده نمیکند.
۶- مسوولیت کوتاهیها و اشتباهات خود را با صراحت میپذیرد.
فکه
فکه، چشمانی دارد
به بصیرت دیدهبان خفته در خون، بر ارتفاع صد و دوازده.
فکه، خفته بر زیر
گام هایی است که رفتند و باز نیامدند.
فکه، استوار
ایستاده است، برتر از سنگرهای بتونی ضد آرپی جی.
فکه،هیچ در کف
ندارد، همچون بسیجی ایستاده در برابر تانک های مدرن بعث.
فکه، همه چیز
دارد، همچون بسیجی مهیای سفر به دیار حضرت دوست.
قلب فکه، در
والفجر مقدماتی تپید.
قلب فکه، در
والفجر یک از حرکت بازایستاد.
قلب فکه، در دشت
سُمِیدِه پاره پاره شد.
قلب فکه، در
قتلگاه رُشیدیه سوراخ سوراخ شد.
قلب فکه، در
ارتفاع صدوچهلوسه شکست.
قلب فکه، میان
کانالِ کمیل جا ماند.
چه بسیار چشم ها که
بر خاک فکه نگران ماندند.
چه بسیار لب ها که
در سنگرهای فکه خندان خفتند.
چه بسیارروح ها که
شادمان درفکه بالشان خونی شد.
چه بسیار کبوترها
که پر بسته در فکه از کانال ها پر کشیدند.
چه بسیار مرغان
آغشته به عشقی که در فکه غریبانه ذبح شدند.
از فکه، فقط باید
در فکه سخن گفت و بس.
از فکه، فقط باید
با اهل فکه سخن گفت و بس.
از فکه، باید برای
عاشقان فکه نشان آورد و بس.
سوغات فکه، چه میتواند
باشد جز مُشتی سیم خاردار وحشی؟
تحفه از فکه، چه
میتوان برگرفت جز پرچمی سه رنگ خونی؟
یادآوری از فکه،
چه میتوان با خود داشت جز پلاکی سوراخ شده بر سینه از ترکش؟
در فکه بود که
حلقوم ها، شمشیرها را دریدند.
در فکه بود که
پیکرها، کمان ها را شکستند.
در فکه بود که
سرها، نیزهها را بالا بردند.
در فکه بود که جان
ها، خاکیان را جان بخشیدند.
در فکه بود که
ارواح مطهر، مردگان را جان دادند.
در فکه بود که هر
که اهل فکه بود، روحش به اوج پر کشید.
در فکه بود که هر
که آرزو میکرد چونان مادرش مفقود بماند، پیکری از او باز نیامد و گمنام خفت.
فکه را دلی است داغدار مصطفی(ص).
فکه را اثری است از پهلوی شکسته فاطمه(س).
فکه را نشانی است از فرق شکافته علی(ع).
فکه را تشتی است سرخ از خون حلقوم حسن(ع).
فکه را پیکری است پاره پاره از اندام
حسین(ع).
فکه را درد غربت پیر کرده.
فکه را سوز هجر زمینگیر کرده.
فکه را ژرفای انتظار، چشم به زیارت دوست
نگه داشته.
فکه را تنهایی عشق قداست بخشیده.
مگر میشود پیامبر از فکه گذر نکرده باشد؟
مگر میشود فاطمه دلش در فکه نسوخته
باشد؟
مگر میشود حسن در
فکه غریب نباشد؟
مگر می شود حسین در فکه سر از بدنش جدا نشده
باشد؟
مگر می شود مهدی فاطمه بر فکه گذری ونظری
نداشته باشد؟
جبهه های جنگ تداعی سرزمین کربلا
وقتی چشمانمان به این عکسها
خیره می گردد ناخودآگاه تداعی عصر عاشورا به نمایش گذارده می شود مگر سه راهی مرگ
؛سه ضلعی شرق کارخانه نمک ؛نهر علقمه ؛کانال کمیل ؛ کانال حنظله؛ شلمچه ؛ دوکوهه؛
شاخ شیمیران ؛ قله های کله قندی؛ فکه ؛دشت عباس ؛جزایر مجنون؛هورالعظیم ؛
هورالهویزه و....بخشهائی از عصر عاشورا را برایمان به تصویر نمی کشند تشنگی گردانی
که لب نیروهایش آب را پس میزند وبه همرزم
دیگرش اشاره می کند و هیچکدام نمی نوشند تا با یاد سرورشان تشنه لب جان دهند آیا
خاطرات عصر عاشورا را برایمان تداعی نمی کند؟سبقت هر کدام از نیروها از هم برای رفتن بر روی مین وقطعه قطعه شدن برای باز کردن مسیر برای دیگران یاد آور کدام حادثه
در تاریخ است ؟عملیات فرمانده کل قوا در
شمال آبادان به چه بهائی به پیروزی انجامید ؟ به بهای قطعه قطعه شدن عده ای
زیاد و افتادن جنازه های چاک چاکشان بر خاک در زیر آفتاب داغ داغ؛
خاک فکه ، شلمچه ، دشت
عباس ، خرمشهرو ... وجب به وجب قدمگاه شهدا
به حساب می آید . در این مناطق آسمان به زمین پیوند
خورده
و به راحتی می توان نسیمی راکه از حرکت بال فرشتگان ایجادمیشود احساس کرد. اینجاسرزمین عشق است و مرز شهادت.
فکه روایتها دارد از بودن و ماندن، روایتهایی ناتمام برای همیشه، آنجا هم گنجی تمام نشدنی است و روایت میکند از کسانی که بر روی رملها تشنه جان دادند، کسانی که خود را گذرگاه کردند برای به سلامت عبور کردن همرزمانشان و آنهایی که با دست و پای بسته به شهادت فیض نائل شدند.
تمام مظلومیت فکه را باید از دل فکه شنید این دانسته های ما از فکه است ، اگر
آنجا کمی تحمل کنیم صدای حاج همت را پشت بیسیم می شنویم صدای بیسیمچی گردان حنظله
که حاج همت را میخواهد . آمار شهدا را میدهد
اینجا قلب فکه کانال کمیل و حنظله است کانالی که توی سرزمین عراق است کانالی که چند بار بچه های تفحص زیرو رویش کرده اند ولی هنوز به غیر از تعدادی از شهدای این دوگردان ، تعداد زیادی پیدا نشده اند این کانال همان است که محاصره شد و با انواع بمبها از حنظله ای ها و کمیلی ها پذیرائی کرد .
بعد از عملیات والفجر مقدماتی ، وقتی حاج ابراهیم همت مقاومت و ایستادگی
نیروها در کانال کمیل و حنظله را برای امام (ره) شرح دادند. امام در این رابطه
فرمودند : رزمندگانی که آنجا (کانال کمیل و حنظله) بودند ، جزء فرشتگان و ملائکه
الله هستند.
اگر بپرسند دو
کوهه کجاست چه جوابی بدهیم؟بگوییم دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که بسیجیها
را در خود جای میداد و بعد سکوت کنیم؟ پس کاش نمیپرسیدی که دوکوهه کجاست؟ چرا که
جواب دادن به این سوال به این سادگیها نیست؛گفتهاند (شرف المکان بالمکین)، اعتبارمکانها به انسانهایی است که در آن زیستهاند و چه
خوب گفتهاند.دوکوهه پادگانی است در نزدیکی اندیمشک که سالهای سال با شهدا زیسته
است، با بسیجیها و همه سر مطلب در همین جاست.
اگر شهدا نبودند و
بسیجیها ، آنچه میماند، پادگانی بود در اندیمشک بازمینهای آسفالتی، خشک و کم دار
و درخت، ساختمانهای معمولی، کوتاه و بلند وتیرکهایی که بر آن پرچم نصب کردهاند.اما
دو کوهه سالها با شهدا زیسته است، با بسیجیها و از آنها روح گرفته است، روحی
جاودانه.
دو کوهه مغموم
است، اما اشتباه نکنید او جنگ را دوست ندارد، جمع با صفای بسیجیها را دوست دارد،
جمع شهدا را، آرزومند آن عرصهایست که در آن کرامات باطنی انسانها بروز مییابند.جا
دارد که دو کوهه مزار عشاق باشد،زیارتگاه عشاقی که از قافله شهدا جا ماندهاند
شبهای عملیّات، شبیه شب عاشورا بود؛ شوق و شور و شعف،
آمیخته با اشک واستغاثه، زمزمه و نجوا، نماز و نیایش، فضا را لبریز معنویت و روشنی
می ساخت. رزمندگان
همدیگر را در آغوش می گرفتند، به همدیگر وصیّت می کردند و از آنان که سیمایی
درخشان داشتند و شهادت در نگاه و حالاتشان تموّج داشت، تقاضای شفاعت می کردند.
این عشق ورزیها، این خالصانه زیستن با امام حسین (علیه السلام)و درک و معرفت عاشورایی، نسیمی بود که خداوند در همه
جبههها وزانده وچنین سالکان عاشقی را ساخته و پرورده بود.
جبهه، کانون و خاستگاه این صحنههای عاشورایی و آیینه اخلاص و صفای باطن رزمندگانی است که نه تنها در زیستن و مجاهدت، که در شهادت نیز آرزوی همسانی و همراهی اباعبدالله الحسین و یاران فداکار و پاکبازش را داشتند ومگر می شود کسی از سر خلوص و صدق از خدای خویش چیزی بخواهد و آن تحقق نیابد. جبهه، جایگاه تحقّق این آیت خداوندی بود که «ادعونی استجب لکم» .استجابتهای عاشورایی جبهه، تداعی استجابت دعای خاصّان و اولیایی است که بارزترین و والاترین آنها، همانهاییاند که حماسه عارفانه و عاشقانه کربلا را در عاشورای 61 هجری رقم زدند.(شهدا شرمنده ایم اما ملتمسان شفاعتیم)
درسوریه میمیرند تا مادر ایران نمیریم
مدافعان حرم اهل بیت و حریم ایران؛
در سوریه می میرند تا در ایران نمیریم
افزایش خیل شهدای مدافع حرم در ماه های اخیر خود گویای خطر بزرگی است که درست در کنار ایران به گوش می رسد.
فرهنگ شهادت، ایثارگری و جوانمردی در اعصار تاریخی ایران خودنمایی می کند. روایت دلاوری ها و حماسه جانفشانی مردمان ایران، حس زیبایی از غرور را برای آیندگان به ارمغان می آورد. حماسه پهلوانانی که به جنگ دیو می رفتند بار دیگر رنگ واقعیت گرفته و مردانی از ایران زمین برای شکستن کمر دیوصفتان زمانه به وسط گود مبارزه رفته اند.
ترکیبی از غرور، تکلیف و انجام وظیفه بسیاری را رهسپار سوریه و عراق کرد. نه تنها از ایران بلکه دلیرمردانی از پاکستان و افغانستان و لبنان... به جرگه مدافعان حرم پیوستند تا مانع پیشروی تروریست ها در جوار حرمین مطهر شوند. خاک سوریه و عراق تنها متعلق به این دو کشور نیست و دل شیعیان هر روز به سمت بارگاه های اهل بیت پر می کشد.
از همان روزهای نخست انتشار اخبار و گزارش های حضور ایران در سوریه و متعاقبا نیروهای ایرانی، سرو صداهای بسیاری از گوشه و کنار بلند شد. از یکسو رقبا و دشمنان ایران، تهران به مداخله در کشور سوریه و عراق محکوم می کردند و از سوی دیگر، برخی در داخل، از هزینه ها و
سرلشکر قاسم سلیمانی: اینکه یک
کشور پاسپورت ما را قبول کند یا نکند در مقابل حفظ عزت و استقلال ما چه اهمیتی دارد؟
فرمانده نیروی قدس سپاه در کنگره بزرگداشت هشت هزار شهید گیلان:
-امروز دفاع از نظام، مساوی با دفاع از اسلام است.
-این نظام هم دیروز ارزش داشت که هزاران نفر در راهش کشته شوند و هم امروز.
-جمهوری_اسلامی با کدام نظام قابل مقایسه و تبدیل است؟
-رهبر_انقلاب در بالای قله ایستاده، و در مقابل تهدیدات از عزت و استقلال همه جانبه کشور مراقبت میکند.
-جنگ ما یک گنج بود که بیت الله الحرام و طواف حجاج در مقابل آن کم است.
-جنگ ما افتخارش این است که رتبهای نبود؛ این پارچههای روی دوش من نبود؛ کلمه سردار و سرهنگ نبود؛ کلمه رایج کلمه برادر بود.
یک وقتی در پایان جنگ کسی فکر نمیکرد حقوق فرمانده سپاه 2 هزار و 500 تومان است و حقوق رزمنده عادی هم 2 هزار و 500 تومان!
سؤال: قرآن مجید تفکّر و تعقّل را
به قلب نسبت مى دهد، چنان که چشم و گوش را وسیله دیدن و
شنیدن معرّفى مى کند; حتّى جایگاه قلب را در سینه معیّن نموده، آن جا که مى فرماید: «... وَلکِنْ تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتى فِى الصُّدُور;... بلکه دلهایى که در
سینه هاست کور مى شود.» (1) و از طرفى
«فیزیولوژیستها» پس از آزمایشهاى زیادى
به این نتیجه رسیده اند که وسیله تفکّر مغز است و کار قلب تنها پخش خون
به نقاط مختلف بدن مى باشد و قلب بسان تلمبه خودکارى است که دائماً در
حرکت مى باشد.
پاسخ: آنچه دانشمندان در علوم مختلفـ از قبیل فیزیولوژى و
روان شناسى ـ اثبات کرده اند این است که: اعصاب و مغز انسان مانند سایر اعضاى بدن وظیفه خاصّى دارند و
اعصاب بدن بر اثر پیوستگى و ارتباط خاص با اعصاب مغز، آنچه را که از خارج دریافت
مى کنند به مغز
نامهای که مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت به رهبر معظم انقلاب
نوشتند :
حجت الاسلام والمسلمین مرتضی آقاتهرانی می گوید: امام(ره) به حضرت آیت الله العظمی خامنهای فرموده بودند که از آقای بهجت استفاده کنید. ایشان هم نامهای مینویسند و به علامه مصباح میدهند که این را شما لطف کنید و به آقای بهجت بدهید.
البته آن طور که من اطلاع دارم، حاج آقا برای ثبت این مکاتبات حساس شرط میگذارند که من به شرطی نامه رسانی میکنم که نسخهای هم کپی کنم و نگه دارم.
حضرت آقا هم به دلیل علاقه خاصی که به آیت الله مصباح داشتند، قبول میکنند. ظاهرا حضرت آقا تقاضای دستورالعمل داشتند که آیت الله مصباح یزدی میآوردند و مرحوم آیتاللهالعظمی بهجت (رحمةاللهعلیه) هم در پاسخ در مواقعی خودشان مینوشتند و در مواقعی هم به حاج آقا میفرمودند که این موارد را بنویسید و به ایشان تحویل بدهید...
تا این که امام از دنیا رفتند، یادم است ما مشهد بودیم که آیت الله مصباح برای بیعت با آقا به تهران آمده بودند و از آنجا هم به مشهد آمدند. ما خدمتشان رسیدیم و از اوضاع پرسیدیم. حاج آقا فرمودند که برای بیعت خدمت آقا رفته بودم ولی خدا را شکر دست خالی نرفتم، چون آیت ا... بهجت یک نامه چهار صفحهای برای حضرت آقا که تازه رهبر شده بودند، نوشتند.
شروع نامه هم این بود که بنده انتصاب حضرتعالی را به سمت مقام ولایت و رهبری تبریک عرض میکنم.... بعد آقا به آیت الله مصباح فرموده بودند:
تا حالا خیلیها از مردم و مسؤولین با من بیعت کردند ولی هیچ کدام دلم را آرام نکرد که من در این جایگاه باید باشم یا نه؛ الا این نامه که خیالم را راحت کرد. چون میدانم ایشان اصلا بر مبنایی که دیگران ممکن است بنویسند و حرف بزنند، نمینویسند و صحبت نمیکنند.
درنگی بر تهدیدهای درونی انقلاب در اندیشه استاد مطهری:
انقلاب چگونه استحاله میشود؟
مرتضی مطهری که به حقّ میتوان او را «مغز متفکّر انقلاب اسلامی» خواند، در کمتر از سه ماه پس از پیروزی انقلاب ایران، به شهادت رسید. او اگرچه در شهریور سال ۱۳۵۷، رسالهی بسیار غنی و فاخر «بررسی اجمالی نهضت اسلامی در صد سالهی اخیر» را نگاشت، اما زمان اندک حیاتش پس از انقلاب، به وی مجال نداد تا اندیشهها و تأمّلاتش دربارهی این انقلاب را به تفصیل و سرشار از جزییات بازگوید. در این مدّت، مطهری حدود بیست سخنرانی برپا کرد و در آنها به بیان موضع نظری و معرفتی خود دربارهی انقلاب اسلامی پرداخت، که این سخنرانیهای ارزشمند در کتابی با عنوان «آیندهی انقلاب اسلامی ایران» گرد آورده شده است. با این حال، هرگز نمیتوان ادّعا
سرمقالهی نشریهی خط حزبالله (شمارهی بیستوهفتم
هشدارها و تذکرات رهبر انقلاب اسلامی برای حفظ انقلاب اسلامی در چند ماه اخیر خواب را از چشم انسان میرباید. «ما مواجهیم با یک حملهی همهجانبهی فرهنگی و اعتقادی و سیاسیِ اعلام نشده؛ یعنی شما حالا که من دارم میگویم، قاعدتاً از من قبول میکنید لکن اطّلاع ندارید از آنچه دارد اتّفاق میافتد؛ بنده اطّلاع دارم.»(۱۳۹۴/۰۷/۱۳)، «غالباً عموم مردم یا حتّی خیلی از خواص مطّلع نمیشوند ما مطّلع میشویم. من از روی اطّلاع دارم عرض میکنم که برنامهی نفوذ در کشور یک برنامهی جدّی استکبار است»(۱۳۹۴/۱۲/۲۰) و «کسانیکه در مسائل گوناگون دسترسی به اطّلاعات دارند، خوب میدانند که چه دامی برای کشور گستردهاند یا میخواهند بگسترانند برای نفوذ کردن در حصن و حصار اراده و فکر و تصمیم ملّت ایران، با انحاء مختلفِ تدابیر و سیاستها و توطئهها؛ این الان در جریان است.»(۱۳۹۴/۱۰/۱۴) «دشمنی که شب و روز نمیشناسد برای رسیدن به هدفش»(۱۳۹۴/۰۶/۱۲) از روشهای مختلفی برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی استفاده میکند. «سه ابزار اساسی این روزها» ی او «تبلیغ ایرانهراسی، تحریم و نفوذ است.»(۱۳۹۵/۰۱/۰۱) دربارهی ایرانهراسی، بیانات و راهحلها و اقدامات گوناگونی از سوی رهبر معظم انقلاب صورت گرفته است(بهعنوان نمونه دیدار خبرگان اسفند ۹۳ را ببینید) که دو نامه به جوانان غربی در دو سال اخیر، نمونههای مرتبط با آن به حساب میآیند. راهحل تحریم را نیز باید در اقتصاد درونزا و مقاومتی جستجو کرد. صحبت دربارهی این دو، مجالی دیگر میطلبد ولی نفوذ که «خیلی مسئلهی عجیب و خیلی مسئلهی مهمّی است.» موضوع محوری این یادداشت است. پروژه نفوذ که سومین ابزار اساسی دشمن است درواقع یک «جنگ نرمِ پیچیده برنامهریزی شده، گسترده و همهجانبه نظامِ سلطه با جمهوری اسلامی است که مهمترین هدفش تغییر باورهای مردم است.»(۱۳۹۴/۰۷/۲۰)
عکس پوستری: براندازی؛ استحاله و حالا «نفوذ»!
وظیفه چیست؟
وقتی دشمن بهدنبال تغییر باور است؛ یعنی میخواهد نظام معرفتی مردم را
در جنگ نرمِ زیرپوستی بسیار فراگیر بین جمهوری اسلامی و آمریکا:
افسر جنگ نرم سرباز حقیقت است
گزارش نشریهی خط حزبالله(شمارهی بیستونهم)
"من برایشان آرزوهای خوب دارم." این جملهی رئیس دولت شیطان بزرگ است برای ملت ایران. اوباما که این جملات را سال گذشته و در بحبوحهی پایان مذاکرات هستهای بیان میکرد برای این آرزوی خوبش برای ملت ایران شرایطی هم گذاشت: "باید تحولی، حتی تدریجی، در داخل ایران روی دهد تا به این نتیجه برسند که شعار مرگ بر آمریکا یا انکار هولوکاست در میان رهبران این کشور یا تهدید به نابودی اسرائیل یا رساندن سلاح به حزبالله که در لیست گروههای تروریستی است باعث میشود ایران در چشم بخش بزرگی از جهان منزوی شود..." آقای شیطان حتی به ملت ایران تضمین اعطای آب نباتهای شیرینی هم میدهد: "به شما تضمین میدهم که در لحظهای که حکومت ایران دست از این شعارها و رفتارها بکشد، به لطف اندازه، استعدادها و
کدام سازمان یا اداره ای وظیفه خود را درقبال ایثارگران به خوبی انجام داده است ؟
اگر بخواهیم جایگاه ایثارگران را در جامعه مورد بررسی قرار دهیم و مقایسه ای بین این گروه با قشرهای دیگر جامعه انجام دهیم به جایگاهی که برخی مسئولین برای ایثارگران ترسیم کرده اند به خوبی پی خواهیم برد.فوتبالیستهاعزیزندوبسیار برای ما جانبازان قابل احترام اما امروزه احترامی که به یک بازیکن فوتبال وجود دارد برای جانبازان وقهرمانان دفاع از ارزشها وجود ندارد، امروزه میزان بودجه ای که برای تنها ورزش فوتبال ما خرج می شود آنقدر زیاد است که شاید بتوان با بودجه و قراردادهای یک فصل آن تمام مشکلات مالی تمامی جانبازان کشور را حل کرد.طرحهای ایثارگران (مانند لایحه جامع خدمات رسانی به ایثارگران) با سالهای طولانی مهجور ماندن در پشت دربهای مجالس گوناگون از جمله مجلس شورای اسلامی، مجمع تشخیص مصلحت نظام ،و.....به دلیل کمبود منابع مالی قابلیت اجرائی پیدا نمی کنند!!!!بخشنامه های ابلاغ شده به سازمانها وادارات هیچگاه یا حداکثر در حد محدود اجرا نمی شوند!!!هیچگونه مناسب سازی جهت جانبازان در سطح اکثر شهرها صورت نمیگیرد!!!مجامع رسیدگی به شکایات ایثارگران از ایثار گران در مقابل ناملایمات واحقاق حقوقها حمایت وپشتیبانی نمی کنند.!!! فرزندان شهداو جانبازان در دانشگاهها ومحافل مورد بی مهری قرار می گیرند!!!یادواره ها به فراموشی سپرده می شوند!!!سالروز باز گشت اسراء بی رنگتر از هر سال گرامی داشته می شود!!!درد ورنجهای جانبازان در کمیسیونهای پزشکی