ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

ایثارگران ونک

( بازماندگان کاروان عشق (راه کاروان عشق از میان تاریخ می گذردو هرکس در هرزمان بدین صلا لبیک گویداز ملازمان کاروان کربلاست

اسلايدر

ساعت فلش مذهبي قرآن آنلاين

تقویم

فالطالع بينيفال روزانه
فالطالع بينيفال روزانه

حديث تصادفي

$
ایثارگران ونک

کربلا از زمان و مکان بیرون است و اگر تو می‌خواهی که به کربلا برسی باید از خود و بستگی‌هایش، از سنگینی‌ها و ماندن‌ها گذر کنی. حب حسبن علیه السلام، در دلی که خودپرست است، بیدار نمی‌شود.
سلام بر آنانی که بر خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم؛از نفس افتادندتاما از نفس نیفتیم؛ رفتند تا مابمانیم؛ شیرمردان ولایتمداری که ثابت کردند که اهل کوفه نبودندونیستند ونگذاشتند رهبرومقتدایشان در عین تنهائی ؛تنها بماند واکنون باز ماندگان آن قافله سراپا عشق با هزاران زخم گوش بفرمان ولی ومقتدایشان ؛ جان برکف آماده اند تا طومار نامردمان ونااهلان زمان را برهم بپیچند.اللهم عجل لولیک الفرج.
پيوندها

ابزار آپلود

آخرين نظرات
چهارشنبه, ۸ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۰۳ ق.ظ

درد دل وانتظارات وگلایه های برخی از ایثارگران

انتظارات وگلایه های ایثارگران


چرا ایثارگران وخانواده های شهدا واسراءوجانبازان به حق وحقوقشان نرسیدند!!
.
آنهائی که که روزگاری برای دفاع از آب و خاک و جان و مال و ناموس مردم جنگیدید اما برای دفاع از حق و حقوق خودشان کوچکترین گامی بر نمی دارند چرا؟در مباحثات روزمره ودر انتخابات پشت سر کسانی حرکت می کنند که حق وحقوقشان را ضایع کرده اند!!
تاُسف می خوردیم از استدلالهای برخی از آنان!.همگی متحدالنظر هستند که ما در این زمان کم نظیر در تاریخ کشورمان مطیع امر رهبر و ولی فقیهمان هستیم واقعا" همینطور است اما بخدا او هم که خودش بزرگ این قافله زخم خورده است مظلوم است والله با اینکه جهانی گوش بفرمانش هستند وایثارگران فدائی اش ،بخدا مظلوم ترین است البته که مظلومیت را از اجدادش به ارث برده اما زبان گویایش چون شمشیر بران مالک اشتر وایثارگران ساکتند چرا که مطیع امر ولی بودند وهستند وخواهند ماند.

در روزگاری که هر وزارتخانه یا سازمان دولتی را بتکانی دست کم یک سوم از کارکنانش مازادند و بیخودی حقوق می گیرند؛

۲ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۸ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۰۳
دوشنبه, ۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۲:۴۵ ق.ظ

کانال کمیل

این کانال که مشاهده میکنید کانال کمیل است یکی از  هزاران کانالهائی است که بسیجیان برای سهولت عبور احداث نمودندنه تنها برای عبور جسم بلکه برای عبور روحشان واز این کانالها چقدر هم آرام وبه سهولت  عبور می کردند وبه خدا می رسیدند ؛ عبورشان وپروازشان  از همین کانالها صورت می گرفت.


عبورشان هم به همین راحتی است که در این تصویرها مشاهده می کنید.عضویتشان هم در این کانالها به خاطر صدق وپاکیشان به سادگی صورت می گرفت؛این کانالها هم محل چت شان با خدا بود وهم  پروازشان از همین کانالها وصدها کانال دیگر مشابه این کانالها صورت می پذیرفت  احسن به غیرت وشرفشان ؛ومرحبا به استقامت وپایداری و مردانگیشان؛ از جانشان گذشتند ورفتند تا من وتو بمانیم وسربلند وسرافراز زندگی کنیم.....این روزها کانالهای مجازی زیاد شده اند پس من وتو ؛  مواظب باشیم تا در دام تهاجم  دشمن گرفتار نگردیم؛اگر سفارش شهدا را عمل کنیم همیشه سربلند وسرافراز خواهیم ماند وگرنه...........



۳ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۰۶ ارديبهشت ۹۵ ، ۰۰:۴۵
جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۰۳ ب.ظ

جای شهدا خالی


جایشان خالی

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﻫﻤﺖ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﻪ ﺷﻮﺧﯽ ﺑﻬﺶ ﻣﯿﮕﻔﺘﻢ ﺍﮔﻪ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﺎ ﺑﺮﯼ ﮔﻮﺷﺘﻮ میبرم ... ﺍﻣﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺭﻭ آﻭﺭﺩﻥ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺍﺻﻼ ﺳﺮﯼ ﺩﺭ ﮐﺎﺭﻧﯿﺴﺖ ...

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﭼﻤﺮﺍﻥ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺳﺮﯼ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮ ﻟﺒﻨﺎﻧﯽﺍﺵ ﻏﺎﺩﻩ ﺟﺎﺑﺮ ﻫﺪﯾﻪ ﺩﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ: ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﯾﺘﯿﻢ ﺧﺎﻧﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﻥ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺣﺠﺎﺏ ﺑﺒﯿﻨﻦ ...

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﺣﻤﯿﺪ ﺑﺎﮐﺮﯼ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻢ ﻓﺎﻃﻤﻪ ﺍﻣﯿﺮﺍﻧﯽﻫﻤﺴﺮﺵ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺑﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﻦ ﺧﻮﺷﮕﻠﺘﺮﯾﻦ ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ ﺭﻭﯼ ﺯﻣﯿﻦ بود...

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﺯﯾﻦ ﺍﻟﺪﯾﻦ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻣﯿﮕﻔﺖ : ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﻏﯿﺒﺖ ﺍﻣﺎﻡ ﺯﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﯿﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﺑﺎﺷﺪ ... ﺧﺎﻧﻤﺶ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﻫﻨﻮﺯﻡ ﮐﻪ ﻫﻨﻮﺯ ﺍﺳﺖ ﺻﺪﺍﯼ ﮐﻤﯿﻞ ﺧﻮﺍﻧﺪﻧﺶ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﻮﻡ ... ﺁﯾﺎﺑﺎﻭﺭﺗﺎﻥ ﻣﯿﺸﻮﺩ ... ؟

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﻋﺒﺎﺩﯾﺎﻥ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻤﺶ ﺩﺭ ﻣﺮﺛﯿﻪ ﺍﯼ ﻏﻢ ﺍﻧﮕﯿﺰ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﺷﻮﻫﺮ ﺷﻬﯿﺪﺵ ﻧﻮﺷﺖ: ﺑﺲ ﻧﯿﺴﺖ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺳﺎﻝ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﺩﻭﯾﺪﻥ ﻭ ﻧﺮﺳﯿﺪﻥ ...؟ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻮ ﺑﻮﺩﯼ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻬﺮ ﺑﻪ ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﻓﺘﻦ ﻭ ﺁﻭﺍﺭﮔﯽ ﺑﻮﺩ ﻭﻗﺘﯽ ﻫﻢ ﺭﻓﺘﯽ ﺩﺭﺑﺪﺭﯼ ﻭ ﺑﯽ ﮐﺴﯽ ... ﭘﺲ ﮐﯽ ﻧﻮﺑﺖ ﻣﻦ ﻣﯿﺸﻮﺩ... ؟

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﺩﻗﺎﯾﻘﯽ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺗﻮﯼ ﻭﺻﯿﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺧﻄﺎﺏ ﺑﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﻧﻮﺷﺖ : ﺍﮔﺮ ﺑﻬﺸﺖ ﻧﺼﯿﺒﻢ ﺷﺪ ﻣﻨﺘﻈﺮﺕ ﻣﯿﻤﺎﻧﻢ...ﺧﺎﻧﻤﺶ ﮔﻔﺖ: ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺰﺭﮒ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻧﮕﺬﺍﺷﺘﻢ ﺁﺏ ﺗﻮﯼ ﺩﻟﺸﺎﻥتکان ﺑﺨﻮﺭﺩ ... ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﺳﺖ ﺩﯾﮕﺮ ..ﻭ ﺣﺎﻻ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻧﻮﺑﺘﻢ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﻡ ﺗﺎ ﺍﻭ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﭘﺸﺖ ﺩﺭﻫﺎﯼ ﺑﺎﺯ ﺑﻬﺸﺖ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﻡ ﺭﺍ ﻧﮑﺸﺪ ... ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺑﺪ ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ ... ﺑﮕﺬﺍﺭ ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﻫﻢ ﺍﻭ ﻣﺰﻩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺭﺍ ﺑﭽﺸﺪ...!!

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﻣﺤﻤﺪ ﺍﺻﻐﺮﯼ ﺧﻮﺍﻩ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺭﻭﺯ ﯾﮑﯽ ﺍﺯﻫﻤﺮﺯﻣﻬﺎﺵ ﺑﻪ ﺍﻭ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ: ﻣﺤﻤﺪ، ﻣﻦ ﺩﻟﻢ ﺑﻪ ﺣﺎﻝ ﺗﻮ ﻣﯿﺴﻮﺯﻩ ... ﺑﺎ ﺁﻥ ﻗﺪ ﻭ ﻗﺎﻣﺖ ﺭﺷﯿﺪﺕ، ﺁﺧﻪ ﻫﯿﭻ ﺟﻌﺒﻪ ﺍﯼ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﺸﻪ ﮐﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺗﻮﺵ ﺑﺬﺍﺭﻥ ..ﻫﻤﻪ ﺗﺎﺑﻮﺕ ﻫﺎﯼ ﺟﺒﻬﻪ ﺍﺯ ﻗﺪﺕ ﮐﻮﺗﺎﻫﺘﺮﻧﺪ ...ﺧﺎﻧﻤﺶ ﮔﻔﺖ: ﭘﯿﮑﺮ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﻭ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻥ... ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺘﻢ: ﻓﻘﻂ ﺑﮕﯿﺪ ﭼﺮﺍ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﯾﻨﺶ ...؟ ﺁﻗﺎﯼ ﻋﺎﺑﺪﭘﻮﺭی، ﻫﻤﺮﺯﻡ ﺷﻮﻫﺮﻡ ﮔﻔﺖ: ﻓﮑﺮ ﻧﮑﻦ ﻣﻦ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺑﯽ ﻏﯿﺮﺕ ﺑﻮﺩﻡ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﺑﺮﮔﺮﺩﻡ ﻭ ﻣﺤﻤﺪ ﺭﺍ ﻧﯿﺎﺭﻡ...ﻣﺮﺗﺐ ﻣﯿﺰﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﻤﯿﺬﺍﺷﺘﻨﺪ ﺗﮑﻮﻥ ﺑﺨﻮﺭﯾﻢ ...ﻫﻤﻮﻥ ﺑﺎﻻﯼ ﮐﻮﻩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯿﻤﺶ...

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﺣﺴﻦ ﺁﺑﺸﻨﺎﺳﺎﻥ) ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺮﺵ ﺩﺭ ﺗﺸﯿﯿﻊ ﺟﻨﺎﺯﻩ ﺑﻪ ﭘﺴﺮﻫﺎﯾﺶ ﺍﻓﺸﯿﻦ ﻭ ﺍﻣﯿﻦ ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﺎﭺ ﮐﻨﯿﺪ... ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ... ﻭ ﭘﺴﺮﻫﺎ ﻫﻢ ﻫﯽ ﮐﻒ ﭘﺎﯼ ﺑﺎﺑﺎ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﻮﺳﯿﺪﻧﺪ... ﻫﻤﺴﺮﺵ ﮔﻔﺖ: ﻟﺒﺎﺳﻬﺎﯼ ﺧﻮﻧﯽ ﻫﻤﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺩﺍﺧﻞ ﯾﮏ ﮐﯿﺴﻪ ﭘﻼﺳﺘﯿﮏ ... ﺭﻭﺯ ﺳﻮﻡ ﮐﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺧﻠﻮﺕ ﺗﺮ ﺷﺪ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﯿﺴﻪ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ...ﺧﻮﻥ ﻫﻢ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﺎﻧﺪ ﺑﻮﯼ ﻣﺮﺩﺍﺭ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ. ﺑﺎ ﺍﺣﺘﯿﺎﻁ ﮔﺮﻩ ﺍﺵ ﺭﺍﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﻭ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻡ ﺑﯿﺮﻭﻥ ..ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﺗﻮﯼ ﺧﺎﻧﻪ... ﻋﻄﺮ ﮔﻞ ﻣﺤﻤﺪﯼ... ﺑﻮﯼ ﻋﻄﺮﯼ ﮐﻪ ﺣﺴﻦ ﻣﯿﺰﺩ... ﮔﺎﻫﯽ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐﺎﺵ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺒﺎﺳﻬﺎ ﻋﮑﺲ ﻣﯿﮕﺮﻓﺘﻢ... ﺍﻣﺎ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﺩ... ﺗﻮﯼ ﻋﮑﺲ ﮐﻪ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻧﯿﺴﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﭼﻪ ﺑﻮﯾﯽ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩ...

ﺟﺎﯼ (ﺷﻬﯿﺪ ﻋﻠﻤﺪﺍﺭ) خالی که ﻣﯿﮕﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﺑﻬﺘﺮﯾﻦ ﺩﻭﺳﺘﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺩﻋﺎﯼ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﮐﻨﯿﺪ، و در آخر دعا کنید شهید شویم که اگر شهید نشویم باید بمیریم...

 

۲ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۲:۰۳
جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۸:۵۱ ب.ظ

نیایشهای شهدا

می‌روم تا به کاروان شهدا برسم


اکنون در سعادتگاه عشق و شهادت در حجله‌گاه خون، عروس سرخ شهادت را در برمی‌گیرم و به دنبال خط سرخی که از لابه‌لای گونی‌های سنگرم و اثر بیابان‌های‌ تفتیده خوزستان گذشت، می‌روم تا به کاروان شهدا که آرام آرام به سوی تجلیگاه حق در حرکت است، بپیوندم.


روی خاکریز دراز کشیده و صورتش رو به آسمان بود؛ گاه ستاره‌های آسمان را می‌شمرد و گاه نگاهش را راهی همسنگرانش و ستاره‌های زمینی می‌دوخت. صدای توپخانه دشمن، روشنی منورهایی که گاه زمین تاریک را روشن می‌کرد، ناله‌های شبانه همرزمان در قبرها و زیر نخل‌ها برای رسیدن به وصال، صدای شوخی و خنده مردان آسمانی در سنگرها خلاصه همان شب‌هاست. برخی از آنها با خدای خود نیایش‌هایی داشتند که بر قلب کاغذ نگارش کردند و این نگارش‌ها تا ابد بر قلب‌ها حکمرانی می‌کند. در این گزارش به 10 نیایش از 10 شهید دفاع مقدس که بخشی از آن همه عظمت رزمندگان جبهه‌ها بود، آمده است :

شهید علی‌اصغر جلیلی‌بهابادی : خدایا! ای کاش هزاران جان داشتم و به خاطر رضای تو در راه امام خمینی که همان راه اسلام عزیز است می‌دادم.

شهید محمدحسین جعفری‌نسب‌ اشکذری : خدایا! مرگ ما را شهادت در راه خودت قرار بده که زیباترین مرگ‌هاست. خدایا! ما را قدردان امام زمان (عج) قرار بده. خدایا! راه ما را راه انبیای گرامت و اولیای خودت خاصه راه حجت‌بن‌الحسن المهدی (عج) قرار بده.

شهید حسین تریاک‌گیر : بار خدایا! تو را شکر می‌کنم که چنین توفیقی نصیب این بنده عاصی خود کردی. خدایا! به درگاه تو طلب استغفار می‌کنم.  

شهید غلامرضا جعفریان : خدایا! به این معصیت‌کار و خطاکار و به این خاک‌نشین رو سیاه فرجی کن و رحمی نما تا بتواند در راهت قدم بردارد و نیتش فقط برای رضای تو باشد. خدایا! می‌دانی که تا زنده بودم با تو بودم ولی خدا از تو می‌خواهم در شب اول قبر به فریادم برسی. انشاءالله

شهید داود توکلی‌بنیزی : اکنون در سعادتگاه عشق و شهادت در حجله‌گاه خون، عروس سرخ شهادت را در بر می‌گیرم و به دنبال خط سرخی که از لابلای گونی‌های سنگرم و اثر بیابان‌های‌ تفتیده خوزستان گذشت می‌روم تا به کاروان شهدا که آرام آرام به سوی تجلی گاه حق در حرکت است، بپیوندم.

خدایا به پرنده‌ها بگو پرهایشان را به خون شهدا رنگین کنند. به کبوتران بگو پیام خون را به خط شکنان برسانند. خدایا باز هم به فرشتگان بگو «افمن اعلم ما لا تعلمون» و فلسفه آفرینش در کربلاهای خوزستان، مهران و سایر نقاط ایران را نشانشان بده

شهید محمدجواد تفکری‌بافقی : خدایا! اگر گناهی کرده‌ام از روی نادانی و جهل بوده است. مرا ببخش و به من یاری ده تا غیر از راه تو الله و معبودی نداشته باشم.

پروردگارا! قلبم همواره به یاد مستضعفین می‌تپد؛ همه آن‌ها را از خزانه کرمت بی‌نیاز کن. خدایا! از تو می‌خواهم همان گونه که تاکنون یاری داده‌ای و من کمک‌های تو را حتی به چشم خود دیده‌ام، هیچ‌گاه مرا به خودم وانگذاری و همیشه مرا یاری بدهی.

سردار شهید احمد بابایی : خدایا تو خود شاهدی که خلق تو را در سرتاسر عالم به بند کشیده اند و با انواع حیله های شیطانی بر آنها به ناحق حاکم شده اند و اکنون که بنده ای از بندگان تو و فرزندی از فرزندان پیامبر بزرگ تو برای برقراری حاکمیت قوانین تو با رهبری امت مسلمان ایران قیام نموده و چنین امتی را یکپارچه و یک صدا برای برافرازی پرچم "لااله الا الله" به حرکت درآورده ،گرگان و کفتاران تاریخ به این انقلاب و امت اسلامی حمله ور شده اند ،پس به رزمندگان ما توانایی و قدرت رویارویی با حملات این درندگان تاریخ عطا فرما تا با پیروزی به لشکریان کفر صدامی باب فتح قدس را بگشایند و ضربه نهایی را بر پیکر جباران و ستمگران فرود آورند ،زیرا تمام مستضعفان و در بندان به اسارت کشیده شدگان چشم امید به این انقلاب دوخته اند.....

خدایا از تو می خواهم اگر در راه تو و به دست دشمنان تو کشته شدم ،مرا به عنوان شهید در راهت بپذیری ؛زیرا که گناهانم زیاد است و طاعاتم اندک

شهید علی پرنیان : خدایا! تو شاهد باش که من در این راه آگاهانه قدم برداشتم و خوب می‌دانستم که به کجا می‌روم و به کجا خواهم رسید. خدایا! تو را شاهد می‌گیرم که من هدفم، یادم، راهم تو بود و آرزویم دیدن مهدی عزیز و شهادت در راه تو.

شهید رسول فره‌حسنلو : خداوندا، اکنون که در مقابل تو خود را تنها می‌یابم و نمی‌توانم از احاطه حکومت تو فرار کنم و در مقابل تو خود را ذلیل و خوار و کوچک می‌بینم. یا غیاث المستقیثین مرا دریاب که اگر رهایم کنی، در جوار شیطان خواهم بود. خداوندا بس است دیگر، دنیا برایم قفس شده است و روحم را آزار و شکنجه می‌دهد.

 خدایا! تو شاهد باش که من در این راه آگاهانه قدم برداشتم و خوب می‌دانستم که به کجا می‌روم و به کجا خواهم رسید. خدایا! تو را شاهد می‌گیرم که من هدفم، یادم، راهم تو بود و آرزویم دیدن مهدی عزیز و شهادت در راه تو

شهید حاج مسعود امیری : خدایا، مهاجران رفتند و من انصار شدم. خدایا، به ابرها بگو بگریند، به کوه‌ها بگو بشکافند، به دریا بگو بخروشد، به خورشید بگو نتابد و به همه بگو اشک بریزند. خدایا به پرنده‌ها بگو پرهایشان را به خون شهدا رنگین کنند. به کبوتران بگو پیام خون را به خط شکنان برسانند. خدایا باز هم به فرشتگان بگو «افمن اعلم ما لا تعلمون» و فلسفه آفرینش در کربلاهای خوزستان، مهران و سایر نقاط ایران را نشانشان بده. خدایا به محمد (ص) بگو که پیروانش باز هم حماسه آفریدند. به علی (ع) بگو که شیعیانش قیامت به پا کردند و به حسین (ع)  بگو که خونش همچنان در رگ‌های ما می‌جوشد.

آی شهدا! شما با معبود خود چه گفتید که آسمانی شدید                 

شما در خلوت های شبانه خود چه کردید که اینگونه پرواز را آموختید

دستم را بگیرید و مرا از این ظلمت کده رهایی بخشید

 

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۲۰:۵۱
جمعه, ۳ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۱۰:۳۱ ق.ظ

اخلاق تبلیغاتی در انتخابات اخلاقی

 

اخلاق تبلیغاتی در انتخابات اخلاقی

 

تبلیغات به عنوان بهترین شیوه اطلاع رسانی و آگاهی بخشی از مهم ترین ابزارهایی است که از سوی بسیاری از اقشار جامعه با اهداف خاص مورد استفاده قرار می گیرد. بی گمان این ابزار از مهم ترین وسایلی است که پیامبران در مقام ابلاغ رسالت می توانستند از آن بهره گیرند. با این تفاوت که روشنگری، تبیین حقایق، تشریح حقوق و مطالبات و نیز مسئولیت ها و وظایف، مهم ترین فلسفه به کارگیری آن از سوی پیامبران بوده است.
انتخابات به سبب آن که نیازمند معرفی اشخاص و برنامه های هر یک از نامزدهای انتخاباتی است، از شیوه تبلیغات بهره بسیاری می برد. با این همه به علل مختلف نمی توان از هر روش تبلیغاتی برای این منظور سود جست؛ زیرا تبلیغات انتخاباتی از نظر قانونی و شرعی و اخلاقی چارچوب هایی دارد که می بایست از سوی همه نامزدها و هوادارانشان رعایت شود
.
اهداف تبلیغات انتخاباتی

هر کار عقلانی و عقلایی اهدافی را دنبال می کند و می کوشد تا به آن برسد. تبلیغات انتخاباتی نیز به عنوان یک کار عقلایی از

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۳ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۰:۳۱
جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۵۰ ب.ظ

شلمچه یعنی.....

شلمچه یعنی هبوط به اعماق زمین وصعود به اعلی علیین...

شلمچه یعنی ...

اینجامقدس است، مقدسِ مقدس.
اینجا سرزمینی است که زمانی آبستن جنگ بود، جنگی ناجوانمردانه و تحمیلی، بدون دلیل منطقی و متفاوت با جنگ های « ماراتن » ، « لاده » ، « پلاتایا » ، « همیرا » ، « مولاکه » ، « کانای » ، « زاما » . اینجا زیارتگاه فرشته ها و ملائکه است؛ « فاخلع نعلیک انک بالواد المقدس طوی ».
باید یواش یواش قدم برداری تا خواب شهدا را بهم نزنی.
باید نرم و آهسته راه بروی تا چینی نازک تنهائیشان ترک برندارد.
مواظب تاول ها باش تا دهان باز نکنند.
اینجا باید چراغ تکلیفت را روشن کنی
.
ای کاش می شد به عمق این خاک کوچ کرد، تا راز های سر به مهر و ناشنوده را دانست و فهمید.
می خواهم از برهوت حرف بگذرم و خلوت شهدا و بزم عارفانه شان را بهم بزنم. چشم هایت را ببند و با من همسفر شو.
اینجا منتها الیه غرب خرمشهر است. گفتم خرمشهر. یادم آمد که صدام می خواست اسم خرمشهر را محمره یا معمره بگذارد و اهواز را می خواست با « هاء » حوض بنویسد، « الحواز » و خوزستان را عربستان ؛ و سوسنگرد را خفاجیه بنامد. او می خواست واحد پول خوزستان را تبدیل به دینار کند، ولی نتوانست.
خوش آمدی! اما با وضو! اذن دخول بخوان! باذن الله و اذن رسوله و...
سلام به غروب غم انگیز و معنا دار شلمچه.
سلام به غروب خون بار شلمچه.
سلام بر شلمچه که از پاره های دل رهبر رنگین است. 1

«
سلام بر شهدا و بدن های مطهرشان که همدمی جز نسیم صحرا و پناهی جز مادرشان فاطمه زهرا سلام الله علیها ندارند. »
سلام بر « حاج ابراهیم همت » که فرمانده لشکر هفت ابرهه عراق (ابراهیم جبودی) را زمین گیر کرد.
سلام به « حاج حسین خرازی » که در برابر جنود کفر (که در رأس ان ماهر عبد الرشید بود) ایستاد.
شلمچه یعنی به گور بردن آرزوی ماهر عبد الرشید « امروز امیدیه، فردا اهواز».
شلمچه یعنی قطعه ای از بهشت.
شلمچه یعنی بوی سیب و قتلگاه حاج حسین خرازی، حاج حسینی که ثابت کرد یک دست هم صدا دارد.
شلمچه یعنی شدیدترین ضدحمله ها، از هشت صبح تا پنج بعد از ظهر، یک ریز و پی در پی، بی وقفه و بدون مهلت.
شلمچه یعنی « حاج حسین متوسلیان » ، جاویدالاثر نه مفقودالاثر؛ یعنی زخمی شدن صدها پرستو.
شلمچه یعنی حضور با شکوه و دلگرم کننده حاج ابراهیم همت در خط و هدایت عملیات.
شلمچه یعنی تیپ 24 مکانیزه عراق به فرماندهی سرتیپ محمد رشید صدیق به همراه معاونش فیصل و یگانش که اسیر شدند.
شلمچه یعنی « غلامحسین افشردی » یا همان حسن باقری یعنی تالی تلو « اسامة بن زیدِ » جوان.
شلمچه یعنی مقاومت روز شانزدهم و هجدهم جندالله در منطقه که باعث شد از ساعت 12 شب، لشکر 6 مکانیزه و زرهی از منطقه جفیر، کرخه نور و نزدیکی های اهواز به سرعت عقب نشینی کنند.
شلمچه یعنی عملیات بیت المقدس ، « کربلای 3 در دی ماه 1365 ».
شلمچه یعنی « سید صمد حسینی » که بعد از سیزده سال سرش سالم پیدا شد.
شلمچه یعنی: سرها بریده بینی بی جرم و جنایت، یعنی دشمن متکی به سلاح و ما متکی به ایمان.
شلمچه یعنی پله پله تا خدا
.
شلمچه یعنی پا به پای مرگ و شانه به شانه عزرائیل.
شلمچه یعنی جان را کف دست گذاشتن و تقدیم دوست کردن.
شلمچه یعنی معبر تا کربلا، راه قدس آزادی فلسطین و فتح ارزش ها.
شلمچه یعنی گریه ی صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف و پرپر شدن گلهای آفتابگردان.
شلمچه یعنی ذبح شدن نازدانه های پسر فاطمه و تشیع جنازه های خورشید ها و ستاره ها، یعنی دو نیم شدن فرق ماه.
شلمچه یعنی زمین تا دندان مسلح، یعنی بوی مرگ و سیر در ملکوت.
شلمچه یعنی هبوط به اعماق زمین و صعود به ملکوت و اعلی علیین.
شلمچه یعنی یک قدم تا خدا.
شلمچه یعنی شلمچه، شلمچه تعریف کردنی نیست باید بودی و می دیدی. می دیدی که چگونه از آسمان شاباش سرخ می بارید و پرستوها و کبوترها بی سر می رقصیدند .
شلمچه یعنی! نه ، نگوییم بهتر است. ای کاش شلمچه خودش، خودش را تعریف می کرد.
شلمچه که گم نشده، ما گم شده ایم. شلمچه باید ما را معرفی کند .
ای شهداء ! اجازه می دهید از برهوت حرف بگذریم و راحت تر حرف بزنیم.
بغض کالی راه گلویم را بسته؛ « هم می شود گریه کنم هم نمی شود » ، غمی به سنگینی یک کوه روی دلم نشسته و پا نمی شود.
نمی خواهم احساسم را عوض کنم. دوست دارم استحاله شوم.
شهداء! من آدم بدرد نخوری هستم، سالهاست بدون گواهینامه عبودیت و زندگی، زندگی کرده ام، بارها جریمه شده ام بخاطر اشتباهات کلی و جزئی.
بار ها تصادم کرده ام.
بارها تصمیم گرفته ام به شما برسم ولی « همیشه برای رسیدن به شما زود، دیرم می شود. »
رو به روی شما ایستاده ام و با خودم حرف می زنم، خودی که شکل دیگری شده.
اشک در چشم هایم موج می زند و می رقصد روی گونه هایم.
شهداء من رمانتیک حرف نمی زنم؛ کمکم کنید عادت کنم، عادت نکنم.
ای شهداء ! اگر من شما را زودتر پیدا کردم شما مال من می شوید و اگر شما من را پیدا کردید من مال شما می شوم. به هر صورت فرقی نمی کند، چه شما مرا پیدا کنید چه من شما را، مال هم می شویم. ولی خدا کند شما مرا پیدا کنید.
شهداء ! خدا هوایتان را داشت، شما در حیاط خلوت خدا قدم زدید تا خدا توجه اش جلب شد.
از همه خوشبخت تر بودید و خدا شما را چید « طوبا لکم »
کمکم کنید تا اجازه ندهم غریبه ها به خلوت با شکوهم هجوم بیاورند،
و لحظه های سبزم را رنگ کنند؛ زرد، سیاه، کبود ...
« راستی جایی که حضور روشن خدا نباشد دوست داشتن معنی ندارد »
این روزها به طرز عجیبی مکدرم- « چتری به دست ابرها بدهید تا باران گریه ام خیسشان نکند »- من هوای باریدن دارم « حس می کنم، شکستنی شده ام
. »
من با « اودن » و « دورکیم » مخالفم.
اینقدر موتور زندگی ام جوش آورده و داغ کرده که حس می کنم باید قدری استراحت کنم تا این موتور از کار نیفتد.
من یادم نبود جاده زندگی لغزنده و یخبندان است، نه زنجیر چرخ و نه لوازم ایمنی را با خود آورده ام و نه وسائل ضروری، من همیشه با سرعت غیر مجاز حرکت کرده ام.
فراموش کردم زندگی اوتوبان نیست. توجه به گردنه ها و فراز و نشیب ها و گرش به چپ و راست نکردم.
شهداء! من منتظرم کمکم کنید؛ « تمام دست ها برای شمارش این انتظار کم است. »
زندگی برایم صفحه ی شطرنجی است که مرا مات کرده.
کمکم کنید از اول بازی کنم. من قانون بازی را نمی دانستم. برای همین بازنده شدم.
راستی ! مگر تمام آدم های بزرگ « مثل شما » که در تاریخ بشریت تحول و تغییر ایجاد کردند فرشته بودند؟
چرا من نتوانستم، در خود تحول ایجاد کنم ؟!
من به شهید محمد علی رجایی ایمان دارم که گفت : « همه اش نباید دیگران سرنوشت باشند و تو سرنوشت آنها را بخوانی، حالا یکبار هم تو سرنوشت درست کن و بگذار دیگران بخوانند. »
شهداء! کمکم کنید تا سرنوشت درست کنم.
کمکم کنید تا پیله های غرور، خود خواهی، غفلت و منیت را پاره کنم و پرواز کنم.
کمکم کنید تا بقول بچه های جنگ (شب عملیات) نور بالا بزنم.
کمکم کنید تا از پل هوی وهوس سربلند بگذرم.
کمکم کنید تا از مرداب گناه رهایی یابم .
وعده ی دیدار من و شما، ملکوت.

منبع : کتاب « سفر به سرزمین نور » ، بهزاد پودات

                                    اگر می دانی در این جهان کسی هست ...
                                   
که با دیدنش رنگ رخسارت تغییر می کند ...
                                   
و صدای قلبت آبرویت را به تاراج می برد ...

                                          
مهم نیست که او مال تو باشد ...
                                          
مهم این است که فقط باشد ...

                                      
نفس بکشد و زندگی کند و لذت ببرد ...


 

۱ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۵۰
جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۴۴ ب.ظ

گام های راهبردی آمریکا برای نفوذ در ایران

گام‌های راهبردی آمریکا برای نفوذ در ایران

گفتمان جمهوری اسلامی به‌عنوان یک الگوی هویتی و ارزشی متفاوت، همواره در مقابل گفتمان نظام سلطه قرار داشته است. پس سیاست مهار و مدیریت ایران با چشم‌انداز حداکثری تغییر نظام همواره در دستور کار آمریکا قرار داشته است. این موضوع البته در مقاطعی با رویکرد سخت نظامی و در مقاطعی مانند فتنه‌ی ۸۸ با استفاده از الگوی براندازی نرم، پیگیری شده است. بر همین اساس، نباید انتظار داشت که حتی پس از توافق هسته‌ای نیز ایالات‌متحده به روند دشمنی و سیاست‌های مبتنی بر مهار، نفوذ، تغییر رفتار و براندازی نظام جمهوری اسلامی خاتمه دهد، بلکه به‌عکس، شواهد نشان می‌دهد که نظام سلطه مترصد فرصتی است تا از فضای سیاسی و اقتصادی

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۴۴
جمعه, ۲۰ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۳۹ ب.ظ

تیتری برای پدر شهید

چه تیتری بزنیم که شایسته این پدر باشد؟

 

برای این پدر تیتر بزنید

ما خون دلها  خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود !

من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز  هر ساعت ، عاشق و معشوق  آدم های غریبه می شوند  و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!

 

من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها  بر لباسهای ساده ام  لذت می بردم و بعضی ها امروز از شلوارهای لی  خاک نما و پاره پوره خارجی !

 

من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ، بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده  و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !

 

من آنروز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم  : خدا قوت،  نه خسته برادر!  ، بعضی ها امروز برای طرح دوستی ، فقط  با عجله از همه  می پرسند :   ASL?

 

من در شب قبل از عملیات بر دستانم  حنا می زدم  تا در جشن پیروزی  یا شهادت شرکت کنم ،بعضی ها امروز  بر چهره شان  هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند  تا به نامحرم بگویند : من  های  کلاسم ،  نگاهم کنید !

 

من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن از خون من موثر تر است ،بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند : همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه  عوض شده و عشق من مد گرایی و تقلید از غربی هاست !چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است !

 

من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ،  بعضی ها امروز به هر ناشناسی می گویند : برایم  شارژ بفرست !

 

من آنروز مشامم از بوی  دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ، از آن لذت می بردم ، بعضی هاامروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !


من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !

 

من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ، قرآن و دعا می خواندم ، اسغفار می کردم و لذت می بردم ،  بعضی ها امروز در چت رو م ها  به دنبال عشق ناشناس و گمشده ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

 

من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی  بیسیم ، یا زهرا(س) و یا حسین(ع)  می گفتم و بعضی هاامروز در گوشی خود ،از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

 

  من آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ، زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم ،  بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما  خود انگاره ای زشت  که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !

  

  من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز  با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید  و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی با نامحرمان در چت روم ها !

 

  من آنروز  باد گیرم را تا روی  دست و پا می کشیدم  تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم،  بعضی ها امروز  شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند !

 

من آنروز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم ،بعضی ها امروز بی واهمه در خیابان  قه قه می زنند و با بزک وآرایش و البسه رنگارنگ ، جلب تو جه نامحرم کرده و می گویند  : مرا نیز به حساب آورید ، آدمم !

 

من آنروز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم  و بعد از عملیات ، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم و بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه   فارسی وان  و  من و تو   و مارک نوشیدنی های سر میز آنها !

 

من آنروز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط ، بهر نبردی بی امان ... را می شنیدم ، وبعضی ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا ، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم !

 

من آنروز از اطلاعات شخصی  خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم تا دشمن از آن سوء استفاده نکند ، بعضی ها امروز  حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را بی پروا در فیس بوک و توئیتر  منتشر کرده  تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند !

 

  من آنروز در خط مقدم ساعت ها بیدار می ماندم تا دشمن غافلگیرمان نکند بعضی ها امروز ساعتها برای ملاء عام و مد نمایی ، خود را تزئین می کنند تا با کار کم بهای خود ، نامحرمان را غافلگیر کنند!

 

من آنروز  به شوق شرکت در عملیات یا به یاد همسنگران شهیدم اشک می ریختم و قصد انتقام از دشمن را داشتم ، بعضی ها امروز برای شکستهای عشقی شان افسرده اند و قصد انتقام از تمام آدمها و زمین و زمان را دارند !

  من آنروز سرنگ ضد شیمیایی بر بدن خود شلیک می کردم ، بعضی ها امروز ، گونه بر رخ خود تزریق میکنند تا مبادا حقیر باشند ، و شاید بیشتر به چشم نامحرم بیایند !

 

من آنروز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم ، بعضی ها امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل برای اعلام تعهد باطل به نامحرم ، بر خود حرام کرده اند!

نه !  این قرارمان نبود !  ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید ، رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم  و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی را بر گزینی ! رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند ،رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ، تو هم  مراعات کن !  بر گرد و اندکی بیاندیش  ؛  ... ما خون دلها  خورده ایم !

منبع : وبلاگ زیبا وب ، برگزیده ای از یادداشت های یک جانباز شرکت کننده در عملیات ، والفجر 8 ، کربلای5 ، نصر و ...


کمی بیاندیشیم ......

ما در مقابل از خود گذشتگی شهدا چه پاسخی داریم

ما بعد از شهدا چه کرده ایم ؟!!!!!

شهدا برای حفظ کدام ارزش ها خون پاکشان را نثار کردند ؟

ما برای حفظ آن ارزشها چه کرده ایم ؟!!!!

 

 

۱ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۲۰ فروردين ۹۵ ، ۱۳:۳۹
سه شنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۶ ب.ظ

دعای صبحگاهان

صبحگاهان رابااستغاثه به درگاه پروردگار یکتا شروع کنیم


 

 

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۷ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۲۶
يكشنبه, ۱۵ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۲۷ ق.ظ

سخنان گهربار رهبر معظم انقلاب با موضوع شهید وشهادت

سخنان گرانبها

سخنان رهبر معظم انقلاب با موضوع شهید و شهادت

پاسدار انقلاب اسلامی آگاهانه راه حسین (ع) را که ادامه راه انبیاء الهی است انتخاب می کند و در این راه، فروغ خون اصحاب حسین (ع) و شهیدان گلگون کفن کربلا را چراغ راه خویش قرار می دهد. مقام معظم رهبری

پاسدار انقلاب اسلامی آگاهانه راه حسین (ع) را که ادامه راه انبیاء الهی است انتخاب می کند و در این راه، فروغ خون اصحاب حسین (ع) و شهیدان گلگون کفن کربلا را چراغ راه خویش قرار می دهد.

مقام معظم رهبری



شهادت دُرّ گرانبهایی است که بعد از جنگ به هر کس نمی دهند.

مقام معظم رهبری


ما فقه بـه معنـای واقعی کلمـه و قرآنی آن را در میدان جنگ آموخته ایم.

مقام معظم رهبری




امروز، به فضل همین شهادتها و به برکت خون شهدا، ملت ما، ملت سربلند و آبرومندی است و ملتها آبرو و عزت را این گونه باید پیدا کنند.

مقام معظم رهبری


 

شهادت بالاترین پاداش و مزد جهاد فی سبیل الله است.

مقام معظم رهبری


همه کسانی که در جنگ تحمیلی هشت ساله، چه با حضور خود یا فرزندان و عزیزانشان، حضور و فعالیتی داشته اند، مخصوصا خانواده شهیدان عزیز و جانبازان و اسیران گرامی، باید بدانند که در امتحانی بزرگ شرکت کرده و در آن سربلند بیرون آمده اند.

مقام معظم رهبری



 

 

فرزندان شهدا بدانند که پدران آنان موجب شدند که اسلام، در چشم شیطانها و طاغوتهای عالم، ابهت پیدا کند.

مقام معظم رهبری


 

ایستادگی در مقابل دشمنان مقتدر و مسلط، زورگوی ظالم و پرروی گستاخ، کار بسیار بزرگ و با عظمتی است. این همان کاری است که مردم ما کردند و عظمت ملت ما به خاطر همین شهادت جوانان شما و شجاعت فرزندانتان بود.

مقام معظم رهبری



 

شهید جانش را فروخته و در مقابل آن، بهشت و رضای الهی را گرفته است که بالاترین دستاوردهاست. به شهادت در راه خدا، از این منظر نگاه کنیم. شهادت، مرگ انسانهای زیرک و هوشیار است که نمی گذارند این جان، مفت از دستشان برود و در مقابل، چیزی عایدشان نشود.

مقام معظم رهبری


 

 

 

 

۱ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۱۵ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۲۷
شنبه, ۱۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۵۵ ب.ظ

پلاک خاکی


پلاک خاکی (محفل رهروان شهدا

  بجستان به تعداد سوره‌های قرآن 114 شهید تقدیم اسلام کرده است، که شهید رجب‌علی غلامی از کشور افــغانستان، سرآمد همه این شهدا و از افتخارات بزرگ بجستان است.

 

دلیل آن را بخوانید :

 

پس از باز کردن معبر مین ، به سیم خاردار حلقوی رسیدند که به هیچ عنوان نمی‌شد

 

آنرا قطع کرد، چون اگر سیم را قطع می‌کردند سیم‌ها جمع شده و معبر منفجر می‌شد!

 

خبر رسید که گردان پشت سیم خاردارهای حلقوی گیر افتاده ،

 

از مکالمات بی‌سیم معلوم بود برادر کاوه اصرار دارند که کار زودتر شروع شود ...

 

در همین حین یک جوان به روی سیم های خاردار خوابید ! بعد هم گفت :

 

همه از روی من عبور کنید ، بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند!

 

خارهای سیم در بدن جوان فرو رفته بود ، در زیر نور منوّر کاملاً مشخص بود ،

 

قطرات خون از بدن او جاری شده بود. وقتی همه نیروها از روی بدن او عبور کردند،

 

عملیّات با موفّقیّت آغاز شد ، در همان لحظات جوان را از روی موانع بلند کردیم ،

 

همینطور که خون از تمام بدن او جاری بود ، دستانش را به سوی آسمان بلند کرد :

 

خدایا تحمّل ندارم ، شهادت را نصیبم کن ،

 

در همان لحظه، گلوله ای بر چهره نورانی او نشست ...

 

اهل افغانستان بود ، پیکرهای شهدای عملیّات والفجر9 به شهرستان بجستان آمد

 

تمامی شهدا توسّط خانواده هایشان تشییع و تدفین شدند امّا هنوز یک شهید مانده ،

 

کسی برای تحویل پیکر او اقدام نکرده ، خانواده اش را درجنگ افغانستان از دست داده بود ،

 

نانوا او را شناخت ، مدتی در نانوایی کار میکرد !

 

امام فرموده بود : جبهه رفتن واجب کفایی است. او هم مقلّد امام بود ؛

 

می گفت: "اسلام مرز نمی شناسد، امام ولّی ماست "

 

غربت و گمنامی خاص خودش را داشت ، نوزده سال بیش تر نداشت ،

 

از تمام دار دنیا یک موتور داشت ، آن را هم وصیت کرده بود بفروشند و به جبهه کمک کنند.

 

بر روی سنگ مزار او نوشته شده که «مادران و خواهران بر سر مزار من گریه کنید که من

 

در این شهر غریبم و پدر، مادر و خواهری ندارم که برایم گریه کنند.»

شادی روحش صلوات

 

 

 

 

 

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۴ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۵

در برابر شجاعتهای دیروز وامروزشیرمردان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کشورمان ایران سر تعظیم فرود می آوریم وبردستان توانمند آنان که افتخاراتی  برای این ملت آفریده اندو امنیت را به این ملت هدیه نموده اند بوسه می زنیم

۲ نظر موافقين ۱ مخالفين ۰ ۱۳ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۵۴
جمعه, ۱۳ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۰۲ ق.ظ

سروده ای زیبا از مقام معظم رهبری

سروده ای از  مقام معظم رهبری

من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم

از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!

همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس

من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!

رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند

من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!

همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن

از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!

سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست

من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!

تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم

از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!

طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است

از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!

شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد

من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!

به وقت ترس و تنهایی، تو هستی تکیه گاه من

مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!

دلت بشکسته از من، لکن ای دلدار رحمی کن

که از نفرین و از عاق پدر بسیار میترسم!

هزاران بار من رفتم، ولی شرمنده برگشتم

ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم!                

اللهم عجل لولیک الفرج

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۳ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۰۲
چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۱۰:۲۸ ب.ظ

کشورهای مختلف با رزمندگان وبازماندگان جنگ چه می کنند؟




 


کشورهای مختلف با رزمندگان وبازماندگان جنگ چه می کنند؟

عمده بازماندگان جنگی در کشورهای مختلف متعلق به جنگ جهانی دوم میباشند ، زیرا این جنگ هم به لحاظ ابعاد و هم وسعت دامنه جنگ و  تعداد کشته شدگان بزرگترین جنگ  محسوب میشود.



بسیاری از کشورها در حافظه تاریخی خود، تجربه حداقل یکبار جنگ را ثبت کرده اند. تاریخ همیشه شاهدی آگاه بر این جنگها بوده است و این وقایع را به نوعی تحلیل نموده است.
روابط صلح آمیز در پذیرش طرفین از انتظارات یکدیگر است و آنگاه که یکی از طرفین این انتظارات را برنتابد،‌ روابط متغیر شده و در آخرین مرحله ممکن است به جنگ منتهی می‌شود. جنگ صرفنظر از مسائل ارزشی و احقاق حقوق انسانی، هیچگاه مورد خواست ملتی نبوده است. لکن زمانیکه کشوری در موضع دفاع از امنیت و منافع ملی خود قرار گیرد و ناگزیر از جنگ گردد آنگاه این جنگ نه یک ستیز بلکه دفاعی ارزشمند محسوب می‌شود.

 

، انگیزه عام و جهانی انسانی را که دارای زندگی اجتماعی است می‌توان شناخت و آن عبارت از ایجاد هویتی است که تعلق به افراد هم گروه را به نمایش می‌گذارد و افرادی را که به گروههای دیگر تعلق دارند به عنوان بیگانه از خود طرد می‌نماید
در بسیاری از جنگها این مسئله به لحاظ اخلاقی مد نظر قرار داردو حتی مصمم‌ترین صلح طلبان نیز بدان اعتقاد دارند که جنگ تحسین گر فضایل هیجان آور و اصیل است و نیز شهامت، فداکاری، وفاداری، دوستی و درستی در میان جنگجویان همیشه زبانزد فرهنگها بوده است.

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۲:۲۸
چهارشنبه, ۱۱ فروردين ۱۳۹۵، ۰۹:۴۰ ب.ظ

سنگر سازان بی سنگر

سنگرسازان بی سنگر دلاورمردان شجاعی که بعد از جنگ کمتر در باره آنها    شنیده ایم.گمنامانی که در جنگ نشان از بی نشانی ونام از گمنامی گرفته بودند .

دلیران بی ادعایی که مرگ رابه سخره گرفته بودند ودر سخت ترین شرایط که خطهای دشمن به تصرف سپاهیان اسلام در می آمد برای نیروهایی که در حال تثبیت خط بودند جان پناه می ساختند ودر سخت ترین شرایط ممکن در برابر تیربارهاوخمپاره ها وگلوله های مستقیم دشمن در حالی که در تیررس مستقیم دشمن بودند از هیچ چیزی هراس نداشته و خطوط تصرف شده را برای نیروها واستقرار آنها تثبیت می کردنددرسخت ترین شرایط بر روی رودها ودر لابلای نیزارهای جزایر مجنون؛ام الرساس؛ طلائیه و....پل احداث میکردند؛جاده می زدند ؛ محورها را باز می کردند و.....باهیچ زبانی  نمی توان  شجاعتهای آنان رادرآن شرایط سخت به تصویر کشید.از جمله دلاورمردان شهر ونک که در آن زمان رشادتهایشان زبانزد خاص وعام بودودر این عرصه فعالیت داشتند می توان از سرداران گمنام ومردان بی ادعای جبهه های جنوب وغرب حمدالله رضائی؛ خانعلی محمودی؛ حمیدرضا امیری؛ داریوش امیری؛حسین حیدری؛ ولی اله امیری؛ داداله عقدکی ؛غلام جعفری ؛حسینقلی عقدکی ؛بهرام امیری؛ کرامت اله قاسمی وزنده یاد هدایت اله شیرازی؛زرغام عسگری؛عزیزقلی امیری؛حاج سهراب عسگری؛اشکبوس فتحی؛رمضان نصیری؛ محمد حجتی؛نعمت اله قاسمی ؛علی احمدی نام برد .

«جهادگران شهید» در آئینه توصیف رهبر معظّم انقلاب

از کارهای عظیم جهادگران هیچ کس باخبر نمی شد!

آنچه که مسلم است، نقش شهدای جهاد در جنگ یا به تعبیر

بهتر، نقش سرداران جهاد در جنگ، یکی از نقش های بارز

و درجه ‌اوّل است. به نظر من این تعبیر سنگر سازان بی‌سنگر،

تعبیر خیلی خوبی است که برای این عزیزان رایج شده است.

اینها در میدان جنگ،غیر از جهاد، درس دیگر هم دادند که به نظر

من اهمیت آن درس، از نفس جهاد و مبارزه کمتر نیست و آن

این است که در میدان های مبارزه،هر کس باید نگاه

کند و ببیند صحنه از او چه چیزی طلب می‌کند.

یک کارهایی هست که پر هیجان است، همه به طرف آن کارها

رو می‌آورند، همه شوق به آن کارها دارند، در حالی که گاهی

آن کارها،واجب‌ترین کارها نیستند. این، مسئله خیلی مهمی

است.

ما در دوران مبارزه هم با چنین مشکلی مواجه بودیم. کارهایی

بود که همه به آن کارها توجه داشتند؛ احساسات آنها را بر آورده

می‌کرد، آن حالت شورجوانی آنها را تأمین و اشباع می‌کرد.

کارهایی هم بودند که خیلی لازم بودند؛امّا چون اشباع کنندة

آن شور و هیجان نبودند، کسی به طرف آنها نمی‌رفت یا کمتر

می‌رفتند و اتفاقاً ما از همان ناحیه ضربه می‌خوردیم.

حضور در میدان جنگ و در صحنه جهاد و مبارزه، تفنگ به دست

گرفتن وتیراندازی کردن، چیزهای پر هیجان قضیه است، بخش

پر هیجان قضیه این‌جا‌ست. خطر هم که همه ‌جا هست.

این برادرها می‌توانستند این کارها را بکنند؛اما سراغ چه کاری

رفتند؟ گاهی سراغ کم هیجان‌‌ترین کارها. من که به جبهه

می رفتم، کارهای عظیمی را که در این زمینه شده بود، از نزدیک

مشاهده می کردم. هیچ‌کس هم خبر نمی‌شد! هیچ هیجانی هم

در آن محیط حاکم نبود! کسی باید ایمان داشته باشد تا بتواند

این کارها را انجام بدهد. برادرهای جهاد، این کار را کردند.

به نظر من بخش عمده‌ای از کارهای اساسی پشتیباتی و

استحکامات، تصحیح واصلاح جنگ افزارها و کارهایی

نظیر جاده‌سازی و جاده‌های تدارکاتی که جهاد سازندگی

در میدان جنگ انجام می‌داد، کارهایی‌که ممکن بود از

میدان جنگ هم دور باشند،لیکن اهمیت آن کمتر از حضور در

خط مقدم نبود؛این کارها را بچه‌های جهاد انجام دادند که این

دوّم است؛یعنی نشان دادن این که نقش هر کاری که نیاز

لحظه است و انسان می‌تواند انجام بدهد، بایستی مراعات و

دنبال بشود.

به هر حال بزرگداشت این برادرها لازم است. هر چه یاد

شهدا بیشتر زنده بشود، فضای کشور و جامعه، ‌بیشتر به

سمت ارزش ها حرکت خواهد کرد وکارها روان‌‌تر خواهند

شد. امیدوارم انشاء‌الله خداوند ارواح طیبه آن بزرگان و آن

عزیزان را با پیغمبر محشور بکند و شما‌ها را هم موفق کند

که این کار را هرچه بهتر انجام بدهید. به هر حال دنبال کنید.

کار، کار بسیار خوبی است.

 

 

 

۲ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۱ فروردين ۹۵ ، ۲۱:۴۰
سه شنبه, ۱۰ فروردين ۱۳۹۵، ۱۲:۱۲ ق.ظ

وصیت نامه زنده یاد حسین پناهی


وصیت نامه زنده یاد حسین پناهی

           

قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکتر باشم...بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشت نگاری قرار دهید...به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبد شکافی کند، من به آن مشکوکم...ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند...عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است...بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم...کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد...مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند...روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست...دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند در چمنزار خاکم کنید...کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند...شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید...گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد...در مجلس ختم من گاز اشک آور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند...از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می‌طلبم

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۱۰ فروردين ۹۵ ، ۰۰:۱۲
چهارشنبه, ۴ فروردين ۱۳۹۵، ۱۱:۳۹ ب.ظ

روز زن و ولادت بانوی نمونه اسلام


                

 

     ولادت حضرت فاطمه الزهرا سلام الله علیهاوروز مادر مبارک باد   

شرح کوتاهی بر تولد حضرت فاطمه (س):

بوی بهشت در زلال وحی:

امروز سال ها انتظار به پایان رسید و خداوند گوهری را به پیامبرش بخشید که بشری مانند آن را نداشته و نخواهد داشت. اینک زمان سر برآوردن نهال طوبی و سبز گشتنش در دامن خدیجه کبری (س) است. پنج سال است که محمد (ص) مبعوث گشته و در این سال های بی مهری هیچگاه چنین شادمان نبوده است.

رسول خدا(ص) پیش از تولد یگانه کوثرش به خدیجه(س) چنین می گوید: " جبرئیل به من خبر میدهد که این فرزند، دختر است .... خداوند نسل مرا از او به وجود خواهد آورد. فرزندانش، امامان دین خواهند بود. وپس از پایان گرفتن وحی، آنان خلیفه های پروردگار در زمین خواهند شد."

هنگام ولادت این گل زیبای الهی، آسمانها نور باران شدند و ستارگان آسمان شب را روشن نمودند. فرشته های حریم الهی به دیدار هم شتافتند و به یکدیگر مبارکباد گفتند. گویی مقربان درگاه حق، آمدن و این نوزاد فرخنده را بیش از اهل زمین انتظار می کشیدند.

از همان لحظه که این مولود چشم به جهان باز می کند، لب به کلام خدا می گشاید تسبیح می گوید. و دسته دسته ملائک برای هم کلام شدن با دخت پیامبر می شتابند. گویی با او آشنایی ِ، دیرینی دارند که اینگونه اورا در آغوش می کشند. همچو پروانگان بر گرد شمع وجود او می گردند و کعبه امالشان را طوافی عاشقانه می نمایند.

آری آنان این مولود را از ورای زمان و مکان می شناسند و بیاد می آورند. به یاد دارند آن جایگاه را که نه ملکی را

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۴ فروردين ۹۵ ، ۲۳:۳۹
دوشنبه, ۲ فروردين ۱۳۹۵، ۰۱:۵۸ ق.ظ

چه کسی می تواند این معادلات مجهول را حل کند


آه از تزویر خلق دلق پوش        مردم گندم نمای جو فروش.............

ای شرارت پیشگان هرزه گرد    در کجا بودید هنگام نبرد...............

در کجا بودید وقتی جنگ بود     عرصه بر شیران عالم تنگ بود.........

من یقین دارم مسلمان نیستید      چون ولی را تحت فرمان نیستید.................................


چه کسی می‌داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می‌درد؟

چه کسی می‌داند سوت خمپاره فردا به قطره اشکی بدل خواهد شد و این اشک جگرهایی را خواهد سوزاند؟
کیست که بداند جنگ یعنی سوختن، ویران شدن، آرامش مادری که فرزندش را همین الان با لای لای گرمش در آغوش خود خوابانیده؛ نوری، صدایی، ریزش سقف خانه و سرد شدن تن گرم کودک در قامت خمیده مادر؟
کیست که بداند جنگ یعنی ستم، یعنی آتش، یعنی خونین شدن خرمشهر، یعنی سرخ شدن جامه‌ای و سیاه شدن جامه‌ای دیگر، یعنی گریز به هرجا، هرجا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۰۲ فروردين ۹۵ ، ۰۱:۵۸
جمعه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۱:۳۸ ب.ظ

سفره هفت سین جبهه ها


۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۲۸ اسفند ۹۴ ، ۲۳:۳۸
جمعه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۴، ۱۰:۴۰ ب.ظ

سیره حضرت علی (ع) در مبارزه با فساد اداری

سیره حضرت علی (ع) در مبارزه با فساد اداری

پدیده ی فساد اداری امروزه به یک معضل جهانی تبدیل شده و مدیران و رهبران جوامع تلاشهای بسیاری را برای مبارزه با آن انجام می دهند.بر این اساس آشنایی با سیره ی رهبران دینی به خصوص حضرت علی علیه السّلام در برخورد با این معضل،می تواند برای مدیران و رهبران جوامع امروزی مفید باشد. مروری کوتاه بر سیره ی مدیریتی حضرت علی علیه السّلام گویای این است که مبارزه با فساد به ویژه در میان کارگزاران حکومتی،یکی از اولویتهای کاری آن حضرت بوده است و ایشان ضمن تلاش جهت پیشگیری از به وجود آمدن فساد در جامعه،به شیوه های مختلفی همچون«تقویت ایمان و باورهای دینی در میان کارگزاران»،«تغییر نگرش کارگزاران نسبت به حکومت و مدیریت»،«برکناری کارگزاران فاسد»،«ایجاد نظام جامع نظارت و کنترل»با معضل اساسی فساد اداری برخورد می کردند 

مقدمه
با پیدایش شکل های اولیه ی حکومت و دولت،فساد اداری نیز به شکل های مختلف ظهور و بروز یافته و مانع از دست یابی آنها به اهداف بزرگی چون ایجاد نظام اداری سالم،برقراری عدالت اجتماعی و محیطی سالم برای رشد فضایل اخلاقی شده است.

فساد اداری آثار و پیامدهای زیانباری برای دولت ها و حکومت های مختلف دارد و یکی از علت های اصلی سقوط حکومت هاست و می تواند نظام های سیاسی را به صورت بالقوه و بالفعل در هر مقطعی از تاریخ تهدید نماید.یکی از علل فروپاشی تمدن ها نیز فساد بوده است (فرج پور،1383،ص 8).
فساد اداری یک اپیدمی جهانی است و تقریبا همه ی کشورهای جهان با آن درگیرند.و استفاده ی غیر قانونی و شخصی کارکنان اداری سازمان های مختلف از مقام و اختیارات اداری خویش زمینه ساز بروز مشکلات فراوانی در کلیه ی کشورهای جهان شده است؛البته درجه و میزان فساد

۱ نظر موافقين ۰ مخالفين ۰ ۲۸ اسفند ۹۴ ، ۲۲:۴۰