سنگرسازان بی سنگر دلاورمردان شجاعی که بعد از جنگ کمتر در
باره آنها شنیده ایم.گمنامانی که در جنگ نشان از بی نشانی ونام از گمنامی گرفته
بودند .
دلیران بی ادعایی که مرگ رابه سخره گرفته بودند ودر سخت ترین شرایط که خطهای دشمن به تصرف سپاهیان اسلام در می آمد برای نیروهایی که در حال تثبیت خط بودند جان پناه می ساختند ودر سخت ترین شرایط ممکن در برابر تیربارهاوخمپاره ها وگلوله های مستقیم دشمن در حالی که در تیررس مستقیم دشمن بودند از هیچ چیزی هراس نداشته و خطوط تصرف شده را برای نیروها واستقرار آنها تثبیت می کردنددرسخت ترین شرایط بر روی رودها ودر لابلای نیزارهای جزایر مجنون؛ام الرساس؛ طلائیه و....پل احداث میکردند؛جاده می زدند ؛ محورها را باز می کردند و.....باهیچ زبانی نمی توان شجاعتهای آنان رادرآن شرایط سخت به تصویر کشید.از جمله دلاورمردان شهر ونک که در آن زمان رشادتهایشان زبانزد خاص وعام بودودر این عرصه فعالیت داشتند می توان از سرداران گمنام ومردان بی ادعای جبهه های جنوب وغرب حمدالله رضائی؛ خانعلی محمودی؛ حمیدرضا امیری؛ داریوش امیری؛حسین حیدری؛ ولی اله امیری؛ داداله عقدکی ؛غلام جعفری ؛حسینقلی عقدکی ؛بهرام امیری؛ کرامت اله قاسمی وزنده یاد هدایت اله شیرازی؛زرغام عسگری؛عزیزقلی امیری؛حاج سهراب عسگری؛اشکبوس فتحی؛رمضان نصیری؛ محمد حجتی؛نعمت اله قاسمی ؛علی احمدی نام برد .
«جهادگران شهید» در آئینه توصیف رهبر معظّم انقلاب
از کارهای عظیم جهادگران هیچ کس باخبر نمی شد!
آنچه
که مسلم است، نقش شهدای جهاد در جنگ یا به تعبیر
بهتر،
نقش سرداران جهاد در جنگ، یکی از نقش های بارز
و
درجه اوّل است. به نظر من این تعبیر سنگر سازان بیسنگر،
تعبیر
خیلی خوبی است که برای این عزیزان رایج شده است.
اینها
در میدان جنگ،غیر از جهاد، درس دیگر هم دادند که به نظر
من
اهمیت آن درس، از نفس جهاد و مبارزه کمتر نیست و آن
این
است که در میدان های مبارزه،هر کس باید نگاه
کند
و ببیند صحنه از او چه چیزی طلب میکند.
یک
کارهایی هست که پر هیجان است، همه به طرف آن کارها
رو
میآورند، همه شوق به آن کارها دارند، در حالی که گاهی
آن
کارها،واجبترین کارها نیستند. این، مسئله خیلی مهمی
است.
ما
در دوران مبارزه هم با چنین مشکلی مواجه بودیم. کارهایی
بود
که همه به آن کارها توجه داشتند؛ احساسات آنها را بر آورده
میکرد،
آن حالت شورجوانی آنها را تأمین و اشباع میکرد.
کارهایی
هم بودند که خیلی لازم بودند؛امّا چون اشباع کنندة
آن
شور و هیجان نبودند، کسی به طرف آنها نمیرفت یا کمتر
میرفتند
و اتفاقاً ما از همان ناحیه ضربه میخوردیم.
حضور
در میدان جنگ و در صحنه جهاد و مبارزه، تفنگ به دست
گرفتن
وتیراندازی کردن، چیزهای پر هیجان قضیه است، بخش
پر
هیجان قضیه اینجاست. خطر هم که همه جا هست.
این
برادرها میتوانستند این کارها را بکنند؛اما سراغ چه کاری
رفتند؟
گاهی سراغ کم هیجانترین کارها. من که به جبهه
می
رفتم، کارهای عظیمی را که در این زمینه شده بود، از نزدیک
مشاهده
می کردم. هیچکس هم خبر نمیشد! هیچ هیجانی هم
در
آن محیط حاکم نبود! کسی باید ایمان داشته باشد تا بتواند
این
کارها را انجام بدهد. برادرهای جهاد، این کار را کردند.
به
نظر من بخش عمدهای از کارهای اساسی پشتیباتی و
استحکامات،
تصحیح واصلاح جنگ افزارها و کارهایی
نظیر
جادهسازی و جادههای تدارکاتی که جهاد سازندگی
در
میدان جنگ انجام میداد، کارهاییکه ممکن بود از
میدان
جنگ هم دور باشند،لیکن اهمیت آن کمتر از حضور در
خط
مقدم نبود؛این کارها را بچههای جهاد انجام دادند که این
دوّم
است؛یعنی نشان دادن این که نقش هر کاری که نیاز
لحظه
است و انسان میتواند انجام بدهد، بایستی مراعات و
دنبال
بشود.
به
هر حال بزرگداشت این برادرها لازم است. هر چه یاد
شهدا
بیشتر زنده بشود، فضای کشور و جامعه، بیشتر به
سمت
ارزش ها حرکت خواهد کرد وکارها روانتر خواهند
شد.
امیدوارم انشاءالله خداوند ارواح طیبه آن بزرگان و آن
عزیزان
را با پیغمبر محشور بکند و شماها را هم موفق کند
که
این کار را هرچه بهتر انجام بدهید. به هر حال دنبال کنید.
کار،
کار بسیار خوبی است.