ای شهید
ای آنکه بر کرانهُ ازلی و ابدی وجود برنشستهای
دستی برآر و ما قبرستان نشینان عادات سخیف را نیز
از این منجلاب بیرون کش.
دلـــم گرفته...
هوای شهر
سنگین است..!!
دیگر بوی شهدا نمی دهد شهر ما
..!
در بعضی عملیات ها بدلیل کمبود وقت , یک نفر به حالت دراز کش روی سیم های
خاردار قرار می گرفت تا سایر رزمنده ها از روی جسم او بگذرند. گردان تا بخواهد از
روی او رد شود, فرد بر اثر جراحات جان می داد
اینگونه از اسلام
وانقلاب و ایران دفاع شد تا ما در اسایش باشیم....
ما برای انقلاب چه کرده ایم...؟
در جاده انقلاب روی یکی از تابلو ها
نوشته
شده بود ,جاده لغزنده است ,دشمنان
مشغول کارند ,با احتیاط برانید,سبقت
ممنوع ,دیر رسیدن به پست و مقام بهتر از
هرگز نرسیدن به امام است ,حداکثر
سرعت بیشتر از ولی فقیه نباشد,اگر
پشتیبان ولایت فقیه نیستید لااقل کمربند
دشمن را نبندید,با دنده لج حرکت نکنید ,با
وضو وارد شوید این جاده مطهر به خون
شهداست....

جوانی که پاره جگر
مادری است، داوطلبانه به معرکه امتحانی عظیم و پرخطر می رود و مادری که می تواند
با تمام توانِ مادرانه خود، مانع از رفتنِ جگرگوشه اش شود، دستان زجر کشیده و
خشکیده خود را با بوسه ای آسمانی، بدرقه راه جوانش می کند. جوانی که امیدِ فردای
این مادر است، می رود تا فدای فردای دین و ملت شود. جوانی که عصای دست مادرِ پیر
خود است، می رود تا سلاحِ دفاع از عزت و شرف مردمش باشد. و در این فردایی که
امروزِ ما است، این مادر و حماسه شرف مندانه اش، در کدامین گوشه حافظه تاریخی ما
قرار دارد. اما بی شک، چشمانِ آسمان، این مادر را به خوبی به خاطر دارد و پاداش
صبر غریبانه اش را خواهد داد.