ساعت فلش مذهبي
توصیه شهید همت:
🔷 با این معنا: هرموقع بین حق وباطل موندید و راه را تشخیص ندادید بنگرید دشمنان شما کجا را نشانه گرفته اند ومیکوبند، هم آنجایی که تیر دشمنان فرود میآید جبهه ی حق است.
خبر دارید ...
هنوز که هنوز است حمید_باکری از عملیات فاتحانه خیبر بر نگشته ...
خبر دارید که غلامحسین_توسلی آن دلیرمرد خطه جنوب مهمان نهنگ های خلیج فارس شد و برنگشت ...
از ابراهیم_هادی خبری دارید...
بعد از اینکه یارانش را از کانال_کمیل به عقب بازگرداند دیگر کسی او را ندید ...
از جوانانی که خوراک کوسه های #اروند شدند خبری دارید ...
هنوز از شلمچه صدای اذان بچه ها می آید ...
هنوز صدای مناجات رزمندگان از حسینیه حاج_همت به گوش می رسد ...
هنوز که هنوز است شهدا می ترسند
از اینکه رهبر رو تنها بگذاریم ...
و هنوز که هنوز است شهدا بند پوتینهایشان را باز نکرده اند و منتظر منتقم حسین علیه السلام هستند تا دوباره در رکابش شهید شوند ...
🌷فراموش نکنیم مدیون شهدائیم
بدﯼ ﮐﺮﺩﯾﻢ ، ﺧﻮﺑﯽ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ..
ﺯ ﺩل‌‌ها ، خاکﺭﻭﺑﯽ ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺭﻓﺖ ...
ﺑـﻪ ﻭیلای ﺷـﻤـﺎﻟـﯽ ﺧـﻮ ﮔـﺮﻓﺘﯿﻢ ...
ﺷﻬﯿﺪﺍﻥ ﺟـﻨـوﺑـﯽ ، ﯾـاﺩﻣـاﻥ ﺭﻓﺖ ...
شاید عده‌ای قدرتان را نداننداما آیندگان قضاوت خواهند کرد که صلح و امنیت کشورشان مدیون از خود گذشتگی چه کسانی بوده
ساقی جبهه سبو بر لب هر مست نداد
نوبت ما که رسید میکده را بست نداد....
حال خوش بود کنار شهدا آه دریغ!
بعد یاران شهید حال خوشی دست نداد
عوامفریبی وزیر بهداشت درباره ایثارگران
جناب آقای وزیر اگر از درد های پنهان وآشکار جانبازان ؛ خانواده های شهدا ؛ فرزندان شهدا ودر یک کلام اگر از رنجهایی که می کشند باخبر بودید به آنها طعنه نمی زدید وتوهین نمی کردید ! دریغا که خود شما از همین مباحث استفاده کردیدو با همین پله ها به وزارت رسیدید اما اکنون ...........!!!!وزیر محترم بهداشت از لفظ عوامفریبی برای این حضور استفاده کرد، البته اگر ایشان می دانستند که برای اولین بار بحث ورود دانشجویان شاهد و ایثارگر به دانشگاه، به دستور پیر فرزانه امام خمینی، صورت گرفته است، حداقل برای حفظ ظاهر شاید از لفظ مناسب تری بهره می برد.
وزیر محترم بهداشت از لفظ عوامفریبی برای این حضور استفاده کرد، البته اگر ایشان می دانستند که برای اولین بار بحث ورود دانشجویان شاهد و ایثارگر به دانشگاه، به دستور پیر فرزانه امام خمینی، صورت گرفته است، حداقل برای حفظ ظاهر شاید از لفظ مناسب تری بهره می برد.
ای کاش ایشان و هم کیشان او به جای استفاده صرف از نام امام، کمی با افکار بلند و
قابل توجه ایثارگران
بند ت ماده 28 قانون برنامه ششم توسعه :
دولت مکلف است سنوات ارفاقی را به‌عنوان سنوات خدمت قابل قبول تلقی و مطابق تبصره (٢) قانون بازنشستگی پیش از موعد کارکنان دولت مصوب ۵/۶/١٣٨۶ توسط سازمان تأمین اجتماعی به برقراری مستمری بازنشستگان مشمول و براساس میانگین دو سال آخر پرداخت حق بیمه سنوات ارفاقی از تاریخ بازنشستگی آنان اقدام کند. شرکتهای دولتی و مؤسسات و نهادهای عمومی غیردولتی موضوع تبصره (٣) قانون مذکور نیز با استفاده از منابع خود مشمول این حکم می‌باشند.
تبصره- سهم صندوقهای بازنشستگی بابت پرداخت حقوق بازنشستگی و نیز کسور بازنشستگی و یا حق بیمه سهم مستخدم و کارفرما نسبت به سنوات ارفاقی از محل اعتبارات سالانه دستگاههای اجرائی مشمول تأمین و به صندوقهای مذکور پرداخت می‌شود.
ایثارگران توجه کنند بند فوق برای سنوات ارفاقی در قانون بازنشستگی پیش از موعد کارکنان دولت است و ارتباطی با سنوات ارفاقی قانون نحوه بازنشستگی جانبازان که یک قانون خاص برای آنان است ندارد. لذا به هنگام بهره مندی از این قانون مراقب باشید حقوق تان تضییع نشود.
سیره عملی سردار شهید
حاج_محمدابراهیم_همت
حاجی، این آخرین حرف ماست. به امام بگو همون‌طور که به ما گفت عاشورایی بجنگید، عاشورایی جنگیدیم. سلام ما رو به امام برسون.
حاجی بی‌سیم را دست به دست کرد.
دل توی دلش نبود.
به التماس گفت «شما رو به خدا بی‌سیم رو قطع نکنین، حرف بزنین!»
چند روز می‌شد که بچه‌ها توی کانال کمیل گیر کرده بودند؛ بدون آب و مهمات.
چند بار منطقه دست به دست شده بود. خیلی ها زخمی و شهید شده بودند. جبهه داشت از دست می‌رفت. حاجی آرام و قرار نداشت.
یک‌دفعه بی‌سیم را ول کرد و زد بیرون. راه میی رفت و مثل مجنون‌ها با خودش حرف می زد.
نمی‌خواستم حاجی در این شرایط برود جلو.
دیگر عصبانی شده بود.
سرم داد زد «مگه نمی دونی حضرت علی درباره‌ی فرمانده چی گفتن؟
فرمانده باید در قلب نبرد باشد، جایی که جنگ نمایان است.
حالا تو هی کاری کن که من دیرتر برسم.»
کلاش را برداشت و پرید پشت موتور که با اکبر زجاجی بروند خط.
شاید راهی برای بچه‌ها پیدا کنند.
رهم ز راه تو آقا سوا نخواهد شد
بدان بسیجی تو بی وفا نخواهد شد
میان اینهمه تبلیغ و این شلوغیها
دلم زعشق تو آقا جدا نخواهد شد
شهید حاج محمدابراهیم همت
سختے ها را تحمل ڪنید...
این انقلاب با نهایت اقتدار و توان بہ انقلاب جهانے امام زمان (عج) اتصال پیدا مےڪند.
رهبرمعظم انقلاب: یکی از ابزارهای توسل وتقرب به پروردگارتوجه به ارواح مطهر شهیدان است
بنیاد متعهد به پیگیری و اجرای احکام مربوط به ایثارگران در برنامه ششم توسعه است
معاون حقوقی و امور مجلس بنیاد شهید و امور ایثارگران گفت: با توجه به تأکید ریاست محترم جمهوری به دستگاههای اجرایی در جهت اجرای احکام قانون برنامه ششم توسعه و نیز دستور حجت‌الاسلام‌والمسلمین شهیدی برای فراهم ساختن زمینه‌های اجرای احکام مربوط به ایثارگران در فصل 16 قانون برنامه ششم، اقدامات لازم برای اجرایی شدن این برنامه آغاز شده است و طی جلسات شورای برنامه ریزی اجرایی قانون در بنیاد مقرر شده است که اجرایی کردن قانون برنامه ششم توسعه از اولویت های اول بنیاد باشد.
وی با بیان اینکه احکام مربوط به ایثارگران در قانون برنامه ششم توسعه از نظر اجرایی به 4 دسته تقسیم می‌شوند، گفت: بخشی از احکام قانون برنامه ششم توسعه که بار مالی ندارد یا بار مالی کمی دارد در دست اجراست؛ در همین راستا جلسات هم‌اندیشی با معاونت‌های تخصصی و دستگاههای ذی‌ربط برای فراهم ساختن اجرای این مواد در حال پیگیری است.
معاون حقوقی و امور مجلس بنیاد شهید و امور ایثارگران افزود: دسته دوم احکامی هستند که نیاز به تهیه آئین‌نامه‌های اجرایی دارند که بخشی از آئین‌نامه‌ها تهیه شده و بقیه نیز قبل از مهلت قانونی 6 ماهه تدوین می‌شوند. یکی از این آیین‌نامه‌ها اجرای تبصره 2 بند (ج) ماده 86 است که مربوط به تهیه و اعطای نشان ملی ایثار به والدین شهدا است که آئین نامه آن تهیه شده و به زودی برای دولت ارسال می شود.
آقا جان...
برای ما
افسران جوانت دعا کن
که خرمشهرهای نفس‌مان را آزاد کنیم
ما همه جهان‌آراییم برای تو
و تا آخر عمرِ ناچیزمان
پاسدار ولایت خواهیم ماند.
شهدا عند ربهم یرزقونند
ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیا عندربهم یرزقون
با هر چه عشق می‌توان نام تو را نوشت
با هر چه عشق می‌توان نام تو را سرود
از کسی حرف زدن که به خاطر ایمان و عقیده‌اش در راه دفاع از وطن هستی خود را داده است کار آسانی نیست چرا که آن همه مردانگی و شهادت را نمی‌توان در چند صفحه خلاصه کرد.
گر بریزی بحر را در کوزه‌ای
چند گنجد قسمت یک روزه‌ای
و یا حرف زدن از شهید مسئولیت و شهامت می‌خواهد. کسی می‌تواند از شهید حرف بزند که جانباز باشد و همراه شهید در سنگر جنگ باشد نه من بی‌مایه.
من بی‌مایه که باشم که خریدار تو باشم
حیف باشد که تو یار من و من یار تو باشم
هرکس و ناکسی نمی‌تواند این درجه والا از کمال را به نگارش در آورد چرا که ورود به عرصه سیمرغ لیافت، برازندگی، مردانگی و ... می‌خواهد.
اگر امروز ما آرامش داریم و در امنیت به سرمی بریم و در آزادی هستیم، عده‌ای بهای آن را با جان و خون خود پرداخته‌اند و چه بهای هنگفتی است خون شهید.
البته مقوله شهادت برازندگی می‌خواهد و لیاقت، ادب می‌خواهد، پاکی می‌خواهد و صفا و عشق می‌خواهد و عشق چرا که فقط خوبان به این درجه می‌رسند و لاغیر.
اگر بخواهیم مقام شهید را درک کنی باید در حلقه عشق وارد شوی.
سلسله موی دوست حلقه دام بلاست
هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست
بالاترین مرگ‌ها شهادت است تو ریشه در خاک نداشتی بلکه دل را از تعلقات بریده بودی و قرار و آرام نداشتی تا رفتی و اما ما ریشه در خاک داریم و دلبستگی و تعلقات سپرده‌ایم. ای شهید عزیز تو در رنگ گرفتن از اهل بیت (ع) به قدری پیشتاز بودی که به مقامات معنوی غیرقابل تصوری دست پیدا کردی! محبت اهل بیت، پیروی از آنان، بی توجهی به دنیا، صدق و صفا در برابر اهل بیت و اخلاص عمیق در اعمال و رفتار از شما کیمیایی پدید آورده است که دنیا را جز قفس و زندان نمی‌دانستی. تو در پرتو انس و رابطه قلبی با ائمه معصومین (ع) تحمل دنیا برایت دشوار بود و هر لحظه برای شهادت لحظه شماری می‌کردی.
دنیا با این همه زرق و برق، با این همه فریب و خودنمایی نتوانست تو را به خود مشغول کند و تو را به خود دل خوش کند چرا که تو اهل این دنیا نبودی.
ما ز دریاییم و دریا می‌رویم
ما ز بالاییم و بالا می‌رویم
ما ز اینجا و ز آنجا نیستیم
ما ز آنجاییم و آنجا می‌رویم
ای شهید عزیز تو سریعتر به آیه (انالله و انا الیه راجعون) پاسخ گفتی و فنای خود را در بقای الهی خواستی. تو حیثیت مرگ را به بازی و سخره گرفتی و مرگ با آن پنجه‌های قدرتمندش نتوانست شما را دچار عقب‌نشینی کند. دنیا با آن زیبایی و فریبندگی‌اش نتوانست دل شما را به خود گرم کند. چه خوب به دنیا و مافیه پشت پا زدی و وابستگی‌ها را رها کردی و به ملاقات و دیدار حق و حقیقت رفتی.
کدام کلام و جمله می‌تواند آن‌گونه که تو شایسته‌ای توصیفت کند، اگر بخواهم بگویم اراده‌ات مثل الوند می‌ماند بسی گزاف نگفته‌ام و اگر بگویم الوند مثل تو می‌ماند اینهم سخنی به گزاف نیست.
ای دلاور، شیر مرد، غیور، شیر مادر و رنج زحمات پدر حلالت باد، نوش جانت باد و گوارای وجودت
﷽
دلم غمگین ترازهرشب
دوچشممـ باز بی خواب است
ببارای آسمان امشب
ڪ قلبم بازبی تاب است
من امشب باتومیگویم
تمام رازهایم را
دمی باتوبه سربردن
خودش آرامشی ناب است
بی شهیدانند بی سوز و گداز بر سر سجاده های بی نماز
بی شهیدان را غم لیلا کجاست سوزواشک وآه وواویلا کجاست
آن که در خون عشق بازی میکند تا قیامت سرفرازی می کند
اے ڪاش از ما نپرسند
انبوهی از نقطہ چیــن ها!!!...
چه بگوئیم که در برابرشان سربزیر نباشیم!!!
غرق در دنیا ولذات مادی دنیا نشدیم که بعضی ها شدند!
از خونشان نگذشتیم که بعضی ها بی شرمانه گذشتند!!
سهم مان را از سفره انقلاب بر نداشتیم که عده ای بی اندازه دنبال سهمشان بودندو برداشتند!!!!
خون به دل ولی ومولایمان نکردیم که خدا می داند با خلف صالح مهدی (عج)چه ها که نکردند!!!
بسیج وبسیجی را دور زدندو از بسیجی ها ؛بسیجی تر نشدند که شدند!!!
نفس وصدای ایثارگران ؛ جانبازان وخانواده های شهدا را گرفتندوبستند تا فقط صدای نفس خودشان باز باشد!!!
شهدا به چه سفارش کرده بودند وما تاکجا به سفارش شهدا عمل کردیم!!!
سفارش کرده بودند:ولی فقیه را تنها نگذارید؛غیرت در مقابل دشمنان قسم خورده؛
رعایت حجاب ؛زمینه سازی ظهور منجی؛توجه به امر به معروف ونهی از منکر؛
نماز اول وقت؛ توجه به فقرا ونیازمندان؛ کار در راه خدا وبرای رضای خدا؛
وحدت در مقابل دشمنان ؛کونوا للظالم خصما وللمظلوم عونا؛پشت پا زدن به امور دنیوی؛ بی توجهی به مال ومنال وپست ومقام؛
به کدامشان عمل کردیم ؟؟؟نماز ؛حجاب ؛ غیرت؛ وطن پرستی؛مبارزه با دشمنان؛امربه معروف؛ مال ومقام ویا ...................ٍ!!!!!!!
همیشه سخت هارامی خواهیم
پررنگهارامی بینیم....
وصداهای بلندرامیشنویم...
غافل ازاینکه خوبهاآسان می آیند
بی رنگ می مانند...
وبی صدامی روند...
شهدا را میگویم آنها بهترین بودند
باغیرتها بودند ؛در عین شجاعت ومردانگی ؛مظلومترین بودند
چه حیف که نشناختیمشان؛ ونمیتوانیم بشناسیمشان؛
با خدا معامله کردند چون برای خدا بودندو دوستان خدا
بسی گفتیم وگفتند از شهیدان.....شهیدان را شهیدان میشناسند
صبح روز ششم نبرد و پنجمین روز حضور ما در ڪانال، مصادف با بیست و دوم بهمن بود.
بعثی ها فشار خود را افزایش دادند، ولے تعداد اندڪی کہ باقے مانده بودند مقاومت میکردند.
نزدیک هاے ظهر تقریباً مهمات ما تمام
شده بود. #ابــراهیـــم_هـــادی بچه هاے بے رمق ڪانال را در گوشہ ای جمع ڪرد و
برایشان صحبت ڪرد:
بچه ها غصہ نخورید، حالا ڪه مردانہ تصمیم گرفتید و ایستادید، اگر همہ هم شهید شویم، تنها نیستیم. مطمئن باشید مادرمان حضرت زهرا (س) می آید و به ما سر میزند.
بغض بچه ها ترڪید.صداے هق هق شان همه ی ڪانال را پر ڪرده بود. به پهناے صورت اشک میریختند.
ابراهیم ادامه داد: غصہ نخورید. اگر در غربت هم شهید شویم، مادرمان ما را تنها نمیگذارد!
این حرف آتشے سوزان بود کہ به خرمن جان بچه ها افتاد و وجودشان را به آتش کشید.
بچه هایے که گرسنگے، تشنگے و جراحت بسیار خم به ابرویشان نیاورده بود، دیگر تاب و قرار از ڪف داده بودند و زار زار مے گریستند.
با صدایے گرفته و لب هایے ترڪ خورده، مادر را صدا میکردند و بہ صورتهایشان سیلے میزدند.
رزمندهاے فریاد میزد: مادر، به خدا قسم اگر گردان ڪمیل در مدینہ بود هرگز
